Logo

صفحه اصلي > اجتماعی > « شاهنامه » هنر سخن بر فرازنای تاریخ ایران است

« شاهنامه » هنر سخن بر فرازنای تاریخ ایران است


30 اردیبهشت 1394. نويسنده: monshi
« شاهنامه » هنر سخن بر فرازنای تاریخ ایران است


استاد دکتر میرجلال الدّین کزازی با حضور در جشن بزرگداشت فردوسی که در اداره کل فرهنگ و ارشاد البرز برگزار شد، از سخن و شاهنامه فردوسی به عنوان هنری که بر فرازنای تاریخ ایران جای دارد، یاد کرد.
جشن بزرگداشت فردوسی به مناسبت گرامیداشت یاد و نام فردوسی، شاهنامه سرای ایران در سالن سیروس صابر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز، با حضور استاد دکتر میرجلال الدین کزازی، استاد زند، استاد دکتر کوپال و جمعی دیگر از اساتید برجسته زبان و ادبیات فارسی ، هم چنین علاقمندان به شاهنامه فردوسی برگزار شد. در این آئین میرجلال الدین کزازی، استاد مسلّم زبان و ادبیات فارسی و یکی از چهره های ماندگار ایران اظهار کرد: در سرزمینی باید هنر سخنوری دیری فایده باشد، که روایی و گسترش داشته باشد، تا پیشه و پایه سخن سالاری در آن پدید آید، هم از این روست که همواره در درازنای تاریخ ایرانشهر برترین، گرامی ترین، ارزنده ترین، فرازنده ترین هنر، هنر سخنوری بوده است و هنوز نیز کمابیش هست. استاد و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی افزود: اگر ما از هنرمندان امروزین شمار و آماری بگیریم، هر آینه پیشینه آنان سخنوران اند، در این روزگار که به دریغ باید گفت، سخن آن ارج و فرّ و فروغی را که در ایران می باید داشت، ندارد.
به گفته وی، سخن هنری است، که بر فرازنای فرهنگ ایران جای دارد، آن چه ما در آن، در جهان برترینانیم، آن چه ما داریم و دیگران ندارند، سخنوران بزرگ است و شاهکارهای شگرف ادبی.
استاد کزازی با بیان این مهم که در ایران زمین چهره هایی پرشمار دیگر نامدار فراوان می توان یافت، توضیح داد: در ایران زمین نگارگران چرب دست، خنیایّان خرّم دل، پیکرتراشان استاد و در هر زمینه هنری آفرینشی ما چهره هایی داریم، که مایه نازش و سرافرازش مایند، امّا آیا مردمان دیگر هم می توانند در این والایی ها و شگرفی ها، شایستگی ها خود را همسان و هم آورد با ما بدارند؟ بگویند ما هم نگارگران، خنیایّان و هنرمندان بزرگ در دامان فرهنگ خویش پرورده ایم، اما از آن جا که ما بی همآوردیم، آن جا که می توانیم بی هیچ گمان و گزافه، بی هیچ درنگ و دودلی به آواز بلند بگوییم ما از همه شمایان، ای مردمان جهان برتریم، در « سخنوری» است. در ادامه کزازی در پاسخ به سوالی که خود طرح کرد پاسخ داد: هیچ مردمی نمی توانند بر آن بود، لاف زنند، که سخنورانی هم چون فردوسی، خیّام، مولانا، سعدی و حافظ دارند، حتّی سخنورانی که در ردّه دوّم جای می گیرند، چامه سرایانی مانند: خاقانی، کمال الدّین، اسماعیل سپاهانی و جمال الدّین عبدالرزّاق پدر او یا انوری و ده ها سخنور دیگر. وی افزود: در سرزمینی مانند ایران که سرزمین سپند و سخن است، بالا برافراختن کاری خرد و آسان نیست، به ویژه که سرآمد سالارانه سخن شدن نیاز به نیرویی ناب و شگرف به آفرینشی بی همانند ، به منشی بهینه دارد، آن که سرآمد سخنوران می شود. پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با بیان این که بر پایه این گفته کوتاه، والایی و ارج مندی فردوسی و شاهنامه را به آسانی می توانیم، یافت، توضیح داد: شاهنامه بسیار فزون تر و فراتر از آن است، که تنها شاهکار ادبی باشد . در کنار دیگر شاهکار شاهنامه چیستی یا به سخنی باریک تر، ناخودآگاهی تبارّی ما ایرانیان را پای ریخته است. به گفته استاد کزازی، شاهنامه شاهکاری است، ادبی، بی همانند، امّا روزگار آفرین، فرهنگ ساز، منش پرور، از دل و درون شاهنامه است، که ریزش های گونه گون فرهنگی و هنری برآمده ، آغاز گرفته است، پاره ای از هنرهای ایرانی در این شمارند، بنیاد ایرانی در هرجا که شاهنامه خوانده می آید یا داستان های آن گفته کاربردی همواره داشته و دارد. استاد کزازی افزود: گونه ای خنیّای ویژه، شاهنامه مایه و پایه بخشی گسترده از نگارگری ایرانی است، که گاهی آن را نگارگری قهوه خانه ای می نامند، نگارگران چرب دست چیره، رویدادها، نماهایی از شاهنامه را می نگاشتند، در انجمن ها، قهوه خانه ها می آویختند، شاهنامه در هنر نمایش ایرانی نیز به ژرفی کارساز افتاده است. این پژوهشگر ادبیات و زبان فارسی خاطرنشان کرد: پاره ای از نمایش های ایرانی ریشه در شاهنامه دارد، مانند پرده خوانی، نمایش های مردمی، خیابانی یا آشناترین آن ها که داستان گویی و نقّالی شاهنامه که هنری است، نغز و پیچیده، آمیزه ای از چندین هنر، هنر برخوانی به آئین سروده، هنر نمایش - نمایشی که بر جنبش اندام های بازیگر استوار شده است- به ویژه دست یا چهره که به پیروی از واژه فرانسوی مردمان نمایش در ایران آن را میمیک می نامند. در پایان استاد دکتر میرجلال الدین کزازی گفت: آن چه نیرنگ نمایشی خوانده می شود، داستان گوی تنها با اندام های دست، دهان، چهره به همان سان با چوب دستی که از آن بهره می برند، بیت هایی را که از شاهنامه بر زبان میراند، جانی افزون تر می بخشد، با دهان خویش، چکاچاک شمشیر را می آفریند یا آوایی را که از کوبش گرز بر ترک و تارک همآورد برمی خیزد، یا زوزه باد را یا آوایی که از کوفته شدن سمّ سطوران بر خاک پدید می آید.



منبع:شبستان




بازگشت