صفحه اصلي > اجتماعی > رندی منسجمترین و مهمترین تز حافظ است
رندی منسجمترین و مهمترین تز حافظ است13 آبان 1394. نويسنده: monshi |
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی در چهارمین نشست حافظ شناسی به تشریح مفهوم رند در شعر حافظ پرداخت. دکتر بهادر باقری در ابتدای چهارمین نشست حافظشناسی که عصر روز سه شنبه (12 آبان) به همت اداره فعالیتهای دینی، ادبی و هنری جهاد دانشگاهی استان البرز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد، به ذکر غزلی از این شاعر نامی پرداخت و گفت: معاشران گره از زلف یار باز کنید/ شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید/ حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند/ و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید... وی در ادامه گفت: یکی از مهمترین مفاهیم شعر حافظ که شناخت حافظ وابسته به آن است و اگر این مفهوم را ندانیم و به آن نپردازیم، بخش عظیمی از دنیای حافظ برای ما تاریک و نامفهوم میماند، مفهوم رند و رندی در شعر حافظ است. باقری افزود: این که او را خواجه رندان و حاکم سرای رندان میدانند و شاعری رند و رندانهسرا برمیشمرند که به درستی هم مکتب او مکتب رندی است، نشان میدهد این مفهوم در جایگاه شعر حافظ، جایگاه پر رنگی دارد و واقعا شناخت حافظ وابستگی تامی به شناخت جنبههای گوناگون و در حقیقت زیر و بم این مفهوم شگفت و چند پهنا و چند لایه و پیچیده دارد. عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی تصریح کرد: درباره رندی در کتاب «مکتب حافظ» از دکتر منوچهر مرتضوی نکات بسیار ارزشمندی آمده است که با وجود گذشت 50 سال از انتشار آن، هنوز هم بهترین کتاب درباره شناخت حافظ است و اگر کسی بخواهد حافظ را خوب بشناسد از این کتاب میتواند شروع کند؛ زیرا دست اول و بسیار منظم و ارزشمند است. علاوه بر این کتاب «حافظنامه» خرمشاهی نیز از شرحهای خوب دیوان حافظ به شمار میرود که حدود 250 غزل انتخاب و تفسیر شده است. وی به کتاب دیگری در توضیح مفهوم رند در بیان حافظ اشاره کرد و گفت: کتاب «مفهوم رندی در شعر حافظ» از دکتر مزارعی یک بحث مفصل تکنگاهی است درباره مفهوم رندی در شعر حافظ که جوانب رند را خوب برشمرده است. باقری در ادامه گفت: شرح 5 جلدی شوق از استاد حمیدیان هم بحثی مفصل درباره رندی دارد و مجموعه این کتابها را اگر بخوانیم چشمانداز درست و روشنی ار مفهوم رندی در فضای فکری حافظ پیدا میکنیم. نویسنده کتاب «فرهنگ شرحهای حافظ» به معنای رند در فرهنگ عامه اشاره کرد و افزود: رند در اصل معنای منفی داشته است؛ مثلا در فرهنگ مطلق به مردم بی قید و لاابالی اشاره دارد و ایشان را از این جهت رند خوانند که منکر قید هستند؛ شخصی که باطنش سلامت دارد و ظاهرش ملامت دارد. وی معنای رند در کتاب بیهقی را یادآور شد و گفت: در ماجرای حسنک وزیر هم به جنبه منفی مفهوم رند اشاره شده است: «هيچکس دست به سنگ نميکرد، و همه زار زار ميگريستند خاصّه نشابوريان. پس مشتي رند را سيم دادند که سنگ زنند». عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه خوارزمی افزود: اینجا رند به معنای آدمهای لاابالی و بیسر و پایی هستند که پول میگیرند تا کارهای ارباب قدرت را انجام دهند و هیچ ابای اخلاقی ندارند؛ پس رند به معنای انسان زورگو، فرصتطلب و بدون جایگاه اجتماعی است. باقری به سیر تغییر مفهوم رند در شعر شاعران فارسی زبان پرداخت و بیان داشت: نخستین بار غزنوی است که به رند چهره قابل احترام میدهد و آن را نماد عاشقی جانباز و یکدل معرفی میکند: بسا پیر مناجاتی که بر مرکب فرو ماند/ بسا رند خراباتی که زین بر شیر نر بندد. وی در ادامه افزود: در شعر عطار نیز با چنین شخصیتی از رند مواجه میشویم: من این رندان مفلس را همه عاشق همیبینم/ شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمایید. باقری تصریح کرد: یا سعدی که زاهد را در برابر رند قرار میدهد و زاهد را خشکمغز، متعصب، سختگیر، یکسونگر و دگماندیش در برابر رندی که شخصیت آرمانی دارد معرفی میکند: زاهدی در سپاه رندان بود/ زان میان گفت شاهدی بلخی/ گر ملولی میان ما ترش منشین/ که تو هم در میان ما تلخی؛ یعنی همانقدر که تو از ما بدت میآید ما هم از تو متنفریم. این استاد ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی به جایگاه رفیع رند در شعر حافظ پرداخت و خاطرنشان کرد: اگر هر شاعر برای خود یک تز و دکترین داشته باشد، رندی منسجمترین و مهمترین تز حافظ است. شعار تام و تمام و چکیده دیوان حافظ مفهوم رندی و زندگی و نگاه رندانه است. باقری اذعان کرد: خیام نیز یک رباعی در مورد رند دارد: رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین/ نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین/ نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین/ اندر دو جهان کرا بود زهره این. وی داستانی از شبلی در تأیید دوری از ریاکاری که در رندی نیز بر آن تاکید شده است ذکر کرد و گفت: نقل شده است که شبلی دو سر یک چوب را آتش زده بود و در جمع میدوید، گفتند این چه کاری است؟ گفت میخواهم با یک سر این دنیا را آتش بزنم و با سر دیگرش آخرت را، تا همه خدا را فقط به خاطر خودش عبادت کنند. باقری به مفهوم رند در شعر سعدی شیرازی نیز اشاره کرد و اذعان داشت: سعدی میگوید: باغ فردوس میارا که ما رندان را/ سر آن نیست که در دامن حور آویزیم؛ یعنی باغ فردوس به درد رند نمیخورد و رند در بند حور و بهشت نیست. وی در ادامه تصریح کرد: رند بیش از 80 بار در شعر حافظ به کار رفته است و این نشان از تکرار واژه کلیدی رند و ارزش بالای این مفهوم در شعر اوست. این عضو هیئت علمی اولین موسسه آموزش عالی کشور به معرفی رند در قاموس حافظ پرداخت و گفت: رند انسان آرمانی مد نظر حافظ است که آن را در دو چهره یکسان رند و پیرمغان نشان میدهد. رند جنبه دمدستی، پراگماتیک و عملی و روزمره و دیداری است و پیر مغان به جنبه آرمانی و دور از دسترس اشاره دارد که با یک والایی ویژه تلفیق شده است.باقری افزود: رند انسانی است که حافظ دوست دارد آن گونه باشد و آن را تبلیغ میکند که باید چنین بود؛ اما اولین نکتهای که در مورد آن ذکر میکند ازلی و هدیه الهی بودن آن است: مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند/ هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد. وی به ویژگی دیگر رند اشاره کرد و گفت: رند اهل خوشدلی است، خندان و شاد و زنده دل است، با حالتی دوستانه با خداوند عبادت میکند و اگر غمی دارد در دل و شادی او در چهرهاش است: المومن بشره فی وجه و حزنه فی قلبه باقری برای تاکید بر شاد بود رند گفت: زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت/ کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد// عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است/ چون جمع شد معانی بوی بیان توان زد. عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی به مخالفت رند با مصلحتاندیشی اشاره کرد و گفت: رند مصلحتبین و محافظهکار نیست و با آن مخالف است: وا فریادا ز عشق وا فریادا/ کارم به یکی طرفه نگار افتادا/ گر داد من شکسته دادا دادا/ ور نه من و عشق هر چه بادا بادا. شعارش این است که هر چه بادا باد، به آینده فکر نمیکند. باقری گفت: عموما انسانِ عاشق محافظهکار و مصلحتبین نیست: العقل عقيلة الرجال و العشق محلل العقال/ العقل يقول لاتبالغ و العشق يقول لاتبالي. عقل پاکدست است و آدم را میبندد اما عشق محلل العقال است و زنجیرها را باز میکند. رند عالمسوز را با مصلحت بینی چه کار/ کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش/ تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست/ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش. وی در ادامه خاطرنشان کرد: رند علاوه بر اینکه محافظهکار نیست و با آن مخالف است بلکه نام و ننگ را نیز منکر میشود. آنقدر که زاهد مواظب آن است که دیگران در موردش خوب فکر کنند رند اهل این حرف نیست و نام و ننگ برایش اهمیتی ندارد. استاد ادبیات دانشگاه خوارزمی اعلام داشت: رند عاشق است: من ار چه عاشقم و رند و مست و نامهسیاه/ هزار شکر که یاران شهر بیگنهاند. حافظ در این بیت با زبان کنایه صحبت میکند و به بیگناه دانستن برخی افراد اشاره میکند. وی به اهمیت مفهوم عشق در رندی مورد نظر حافظ اشاره و خاطرنشان کرد: اولین بند استخدام در اداره عشق، مجنون بودن است؛ چرا که با مجنون شدن باقی شرایط مهیا میشود: شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا/ تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد. باقری گفت: یا به قول عطار «قدسیان را عشق هست و درد نیست/ درد را جز آدمی درخورد نیست/ هر که را در عشق محکم شد قدم/ در گذشت از کفر و از اسلام هم». وی به ارتباط خودشکوفایی مطرح شده در نظریه مازلو و مفهوم رند در شعر حافظ اشاره و تصریح کرد: یکی از ویژگیهای انسان خودشکوفا این است که صاحب مساله هستند و یک مساله جدی و یک خلأ گریبان آنها را گرفته و آرامش را از آنها سلب کرده است: عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش/ تا بدانی که به چندین هنر آراستهام باقری تاکید کرد: رندی یک هنر است و به سادگی نصیب نمیشود؛ درست است که یک قسمت ازلی است اما این قسمت ازلی را به هر کسی نمیدهند. نویسنده کتاب «فرهنگ شرحهای حافظ» به دیگر ویژگی رند اشاره کرد و گفت: رند باطنی پاک و احترام برانگیز دارد؛ اگرچه ممکن است ظاهرش چیز دیگری نشان دهد و این خیلی مهم است. باقری برای صحه گذاشتن بر این مدعا به داستان ذوالنون، عارف مصری و همسایه ملحد وی اشاره کرد و گفت: ذوالنون همسایهای ملحد داشت که به هیچ خدایی معتقد نبود؛ یک روز که برف زیادی باریده بود ذوالنون این همسایه را در حال پارو کردن قسمتی از برفها و ریختن چیزهایی بر زمین مشاهده کرد. وی افزود: کنجکاوی ذوالنون باعث شد تا چرایی کار را از همسایه جویا شود و همسایه او گفت که برای پرندگان در این روزهای برفی که غذا نایاب است دانه میریزد؛ ذوالنون از این ماجرا منقلب شد و از خدا پرسید مشکل من چیست که با این همه عبادت به این معرفت دست نیافتهام ولی این مرد ملحد چنین معرفتی دارد. باقری خاطرشان کرد: ذی الحجه آن سال ذوالنون مانند هر سال عزم کعبه کرد و در مسجدالحرام همان همسایه خود را دید و متعجب پرسید تو کجا و کعبه کجا؟ همسایهاش گفت همان دانهها مرا با خدا آشتی داد: یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل/ به کلافی بفروشند و خریداری نیست. این عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه خوارزمی در پایان به زیباترین غزل معرف حافظ، سروده دکتر شفیعی کدکنی اشاره کرد: مستی و هوشیاری و راهی و رهزنی/ ابری و آفتابی و تاریک روشنی/ هرکس درون شعر تو جویای خویش و تو/ آیینه دار خاطر هر مرد و هر زنی.... بازگشت |