
صفحه اصلي > اجتماعی > هشتم آبان؛ یادآور حماسه نوجوانی که ملت ایران را بیدار کرد
هشتم آبان؛ یادآور حماسه نوجوانی که ملت ایران را بیدار کرددیروز, 11:05. نويسنده: monshi |
|
نماز عبادیسیاسی جمعه این هفته شهر مهستان به امامت حجتالاسلام والمسلمین مجید صفدری امام جمعه محترم مهستان، در مسجد جامع حضرت ولیعصر(عج) برگزار شد. روز نوجوان و بسیج دانشآموزی؛ میراث شهید فهمیده هشتم آبان، سالروز شهادت شهید محمدحسین فهمیده، نوجوان ۱۳ سالهای است که با فداکاری خود به نماد بصیرت، ایمان و شجاعت نسل جوان تبدیل شد. این روز به پاس رشادتهای او، «روز نوجوان و بسیج دانشآموزی» نامگذاری شده است؛ روزی برای یادآوری نقش نوجوانان در شکلگیری و پایداری انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی و شکستن انحصار فهم سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، تحلیل مسائل سیاسی و بینالمللی در انحصار طبقه محدودی از بهاصطلاح روشنفکران بود. اما انقلاب اسلامی این انحصار را شکست و فهم مسائل سیاسی و جهانی را برای آحاد مردم، حتی نوجوانان و نونهالان، ممکن ساخت. در پرتو این تحول، نسلی از نوجوانان شکل گرفت که نه تنها در عرصه دفاع از کشور حاضر شدند، بلکه با درک و بینشی عمیق به میدان نبرد رفتند. نوجوانانی با بلوغ فکری و روحی در دوران دفاع مقدس دوران دفاع مقدس شاهد حضور هزاران نوجوان مؤمن و با بصیرت بود. حدود ۳۰ هزار دانشآموز در این دوران به شهادت رسیدند؛ نوجوانانی که اگرچه از نظر سنی کوچک بودند، اما از لحاظ فکری و روحی به بلوغی عظیم دست یافته بودند. این رشد شگفتانگیز، نتیجه مستقیم فضای معنوی و روحیه ایثار و مقاومت در دوران دفاع مقدس بود. بازخوانی فرهنگ مقاومت برای نسل امروزگرچه از آن روزهای پرشور فاصله گرفتهایم، اما همان روحیه در وجود نسل امروز نیز قابل دمیدن است. هرگاه جامعه در شرایط دشوار قرار گیرد، همانگونه که در دفاع مقدس ۱۲روزه شاهد بودیم، ملت ایران میتواند با وحدت، استقامت و ایمان، از بحرانها عبور کند. تجربه آن دوران ثابت کرد که نوجوانان و جوانان، موتور حرکت جامعهاند و هر زمان که ایمان در دلها زنده شود، نسل فهمیدهها دوباره ظهور خواهد کرد. طعنهای ساده و پیامدهای پیچیده وقتی رهبر انقلاب در واکنش به لفاظیهای ترامپ درباره «نابودی توان هستهای ایران» با همان عبارت کوتاه و طنزآمیز «به همین خیال باش» پاسخ داد، شاید در ظاهر جملهای گذرا و کوتاه به نظر میرسید؛ اما همین جمله ساده، ضربهای روانی و تبلیغی به پروژه بزرگ دشمن زد. آنچه در این واکنش نهفته بود، نفیِ هراسافکنی و خنثیسازی تلاشهای رسانهای برای القای ضعف و تزلزل در اذهان عمومی بود؛ اقدامی که بهسرعت نقش خود را در میدان روایتپردازی نشان داد و اعتبار ادعاهای ترامپ را تضعیف کرد. زبان ساده؛ سلاحِ رهبر در برابر برجستهسازی دشمن رهبر حکیم و شجاع انقلاب، با بهکارگیری زبانی ساده، طنزآمیز و در عین حال قاطع، توانست نمایش پیچیده تبلیغاتی دشمن را از معنا تهی کند. نه کنکاش تئوریک لازم بود و نه لفاظیهای پیچیده؛ یک جمله کوتاه و درستیِ تاریخی و شناختی نسبت به موقعیت ایران کافی بود تا بسیاری از مخاطبان داخلی و منطقهای بر پوچی محاسبات تبلیغی دشمن مهر تأیید بزنند. این واکنش نشان داد که گاهی زبان ساده و حکمتمند، از هر تحلیل بلندبالایی قویتر و تأثیرگذارتر است. اعتراف دشمن؛ شکستِ فنی و بحرانِ رواییِ صهیونیستها اظهارات رسمی و غیررسمیِ برخی مقامات و تحلیلگران رقبای منطقهای، نشاندهندهٔ ابعادی از این واقعیت است که نه تنها تحلیلهای سیاسی و تبلیغی آمریکا و متحدانش پوچ از آب درآمد، بلکه در میدان عملی نیز نتایجی معکوس رقم خورده است. رئیس پیشین دایره تحقیقات و تحلیل مرکز اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی بهصراحت اعلام کرده که در جنگ «۱۲ روزه» با ایران و محور مقاومت شکست فنی و راهبردی رخ داده است؛ وی تصریح میکند که تلاش برای براندازی ایران از طریق جنگ، نهتنها محقق نشده، بلکه جایگاه مردمی نظام تقویت شده است. این اعتراف داخلیِ دشمن، نشان از عمقِ فروپاشی محاسباتی دارد که مبتنی بر ارزیابیهای نادرست از ساختار اجتماعی و مقاومت ملی ایران شکل گرفته بود. روایتِ میدانیِ ژنرالِ آمریکایی؛ لحظهٔ مبهوتکنندهٔ رویارویی اظهارنظرهای ژنرالهای آمریکایی نیز تأییدی دیگر بر این تغییر معادلات است. یکی از فرماندهان آمریکایی گزارش داده است: «ما در لحظهای پیش از آتشبس، مشاهداتی داشتیم که قابل گفتن نیست؛ پایگاه ما در قطر عملاً بیاستفاده شد؛ و در روز دوازدهم جنگ، مشاهده کردیم که اسرائیل در وضعیت نابودی قرار گرفته است.» این نوع اقرارها، علاوه بر جنبهٔ نظامی، یک شکست روایتسازی را هم بازتاب میدهد: استراتژیای که مبتنی بر بیم و تضعیف ارادهٔ طرف مقابل بود، در عمل به ایجاد تضعیف روحی و سیاسی برای خودِ طراحان منجر شد. پیامدهای راهبردی برای فضای منطقه و افکار عمومی تحکیم جایگاهِ ملی و مردمی ایران: آنچه از تحولات میدانی و اعترافات دشمن برمیآید، تقویت موقعیت داخلی و منطقهای ایران است؛ موقعیتی که نه تنها نظامی، بلکه سیاسی و روانشناختی است. خنثیسازی عملیات روانی دشمن: زبان کوتاه و قاطع رهبری و بازتاب اعترافات دشمن، عملیات روانی پیچیده علیه ایران را بیاثر کرده و به سمت برعکسِ مورد نظر طراحان حرکت داد. تضعیف ایدهٔ «راهحل نظامی» در محاسبات غربی: اعترافهای صریح نشان میدهد که اتکای به زور برای رسیدن به اهداف سیاسی بزرگ، امروز کماثر و حتی بازگردانندهٔ هزینه برای طراحان آن است. گزارهٔ کلیدیآنچه از مجموع این رخدادها بیرون میآید این است که اقتدار و انسجام داخلی، همراه با زبان حکیمانه و مدیریت روایت، میتواند بازی روانی و میدانی دشمن را مختل ساخته و حتی به سود تقویت مواضع ملی و منطقهای تبدیل کند—پدیدهای که در این مقطع تاریخی، بهروشنی رخ نمود. نقطه عطفی در معادلات جدید غرب آسیا جنگ ۱۲ روزه تنها یک درگیری نظامی نبود؛ بلکه آزمونی بزرگ و سرنوشتساز برای ملت ایران و تمام جریان مقاومت در منطقه به شمار میرفت. این نبرد کوتاهمدت اما عمیق، نشان داد که جمهوری اسلامی ایران نهتنها از مرحلهی بازدارندگی عبور کرده، بلکه به قدرتی تعیینکننده در معادلات منطقهای و جهانی بدل شده است. شکست پروژه چند دههای مهار و تضعیف ایران آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی طی دهههای گذشته تلاش کردند با انواع تحریمها، تهدیدها و جنگهای نیابتی، مسیر پیشرفت و اقتدار جمهوری اسلامی را مسدود کنند. اما جنگ ۱۲ روزه نشان داد این پروژه شکست خورده است. نه مهار ایران ممکن شد و نه افول قدرت آن؛ بلکه نتیجه دقیقاً برعکس بود. ملت ایران در برابر فشارها استوار ایستاد و دشمنان در برابر ارادهی ملی و ایمان مردم، ناچار به عقبنشینی شدند. پیروزی مقاومت؛ پیام امید به ملتهای تحت ستم پیروزی ایران و جبهه مقاومت در این جنگ، تنها یک موفقیت نظامی نبود؛ بلکه پیامی جهانی برای همهی ملتهای مظلوم بود. این پیروزی ثابت کرد که مقاومت در برابر سلطهگران و زورگویان نهتنها ممکن است، بلکه دستیافتنی است. تجربهی ایران الهامبخش ملتهایی شد که سالها در برابر استعمار و استکبار احساس ناتوانی میکردند. ایرانِ پس از جنگ؛ هویت مستقل و مقتدر ایران امروز، بر پایهی تجربهی جنگ ۱۲ روزه و سالها مقاومت، دیگر کشوری نیست که بتوان آن را با تهدید نظامی یا تطمیع سیاسی به عقب راند. جمهوری اسلامی اکنون دارای هویتی مستقل، مقتدر و اثرگذار است؛ کشوری که نه در مدار غرب میچرخد و نه تحت فشار شرق سر خم میکند. در معادلات جدید غرب آسیا، ایران نقش یک قدرت تعیینکننده را ایفا میکند؛ قدرتی که معادلات امنیتی و سیاسی منطقه بدون لحاظ ارادهی آن، شکل نخواهد گرفت.جنگ ۱۲ روزه نشان داد که دورهی فشار و تهدید علیه ملتها به پایان رسیده و عصر جدیدی آغاز شده است؛ عصری که در آن، ایمان، مقاومت و وحدت ملی میتواند قویتر از هر سلاح و تحریمی عمل کند. پاسخ عملی رهبر انقلاب به جنگ روانی دشمن پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، رسانههای ضدانقلاب و اتاقهای فکر وابسته به دشمن، با القای شایعات متعدد تلاش کردند چنین وانمود کنند که رهبر معظم انقلاب ناچار خواهد شد مانند سید حسن نصرالله، در خفا زندگی کند. اما حضور علنی و سخنرانی مقتدرانه رهبر انقلاب نهتنها این جنگ روانی را خنثی کرد، بلکه روحیهای تازه به ملت ایران بخشید. هدف اصلی این عملیات رسانهای، تضعیف روحیه مردم و ایجاد ترس و بیثباتی روانی در جامعه بود؛ اما رهبر انقلاب با رفتار عملی، آرامش و اطمینان را به مردم بازگرداندند و نشان دادند که محور اقتدار و اعتماد ملت، همچنان استوار و زنده است. راهبرد یأس اسرائیل؛ کلید بازدارندگی در منطقه یکی از نکات برجسته در بیانات رهبر انقلاب، تأکید بر «یأس اسرائیل» بود. معظمله با تحلیل دقیق شرایط، فرمودند که اسرائیلِ ناامید، دیگر توان و انگیزه آغاز جنگ جدید را ندارد. این جمله نهفقط یک تحلیل سیاسی، بلکه یک راهبرد امنیتی است؛ زیرا ملتها زمانی از خطر جنگ در اماناند که دشمن به این باور برسد که هیچ امیدی به پیروزی ندارد. رهبر انقلاب با تبیین این حقیقت، بنیان بازدارندگی ایران و جبهه مقاومت را بر پایه یأس دشمن از پیروزی نظامی و سیاسی مستحکم ساختند. واکنش قاطع در برابر لفاظیهای ترامپ در بیانات اخیر رهبر انقلاب، تغییر لحن در قبال اظهارات ترامپ از نکات مهم و قابل توجه بود. پاسخ قاطع و تند رهبر معظم انقلاب به زیادهگوییهای رئیسجمهور آمریکا، حامل پیامی آشکار بود: جمهوری اسلامی ایران در برابر تهدید و تحقیر، سکوت نخواهد کرد.این موضع صریح، نیاز آن لحظه کشور بود؛ زیرا در فضای پس از جنگ و در شرایطی که آمریکا در پی بهرهبرداری تبلیغاتی بود، صدای قاطع و عزتمند رهبر انقلاب، اقتدار ملی ایران را بازتعریف کرد و هیمنه پوشالی دشمن را در هم شکست. محوریت امید در نظام فکری رهبری تحلیلگران معتقدند که اصلیترین محور در منظومه فکری رهبر انقلاب، امید است. ایشان همواره تأکید دارند که کار جبهه انقلاب، ایجاد امید در دل مردم است و کار دشمن، گسترش یأس و ناامیدی. رهبر معظم انقلاب در همین چارچوب، نقش مدالآوران و نخبگان را در امیدبخشی به جامعه برجسته کردند. هر افتخار ملی، هر دستاورد علمی و هر پیروزی در عرصههای مختلف، به تعبیر ایشان، بخشی از جهاد امیدآفرینی است.در اندیشه رهبری، امید موتور حرکت ملتهاست و اگر این سرمایه حفظ شود، هیچ تهدیدی—even اقتصادی یا نظامی—نمیتواند ملتی مؤمن و مقاوم را از پای درآورد.بیانات اخیر امام خامنهای، ترکیبی از اقتدار در برابر دشمن، آرامش در برابر جنگ روانی، و امید در برابر یأس بود. این سه محور نشان میدهد که انقلاب اسلامی، نهتنها در میدان سیاست و امنیت، بلکه در میدان ذهن و روان جامعه نیز پیشتاز است. خیزش مردمی در برابر ساختار پوسیده قدرت در هفتههای اخیر، خیابانهای ایالات متحده شاهد یکی از گستردهترین موجهای اعتراضی در تاریخ معاصر این کشور بوده است. میلیونها نفر در بیش از دو هزار شهر از شرق تا غرب آمریکا به خیابانها آمدند تا نه تنها علیه شخص «دونالد ترامپ»، بلکه علیه یک بحران ریشهدار در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا فریاد بزنند. این اعتراضات فراتر از واکنشی لحظهای به رفتار یک سیاستمدار است؛ بلکه بیانگر نارضایتی عمیق مردم از شکاف طبقاتی، تبعیض نژادی، فساد سیاسی و نابرابری اقتصادی است که سالهاست جامعه آمریکا را در چنبره خود گرفته است.--- رفتار فرعونی ترامپ و تشدید شکاف اجتماعی به جای آنکه ترامپ با درایت سیاسی و تدبیر اجتماعی از حجم ناآرامیها بکاهد، رفتارهایی تحریکآمیز و متکبرانه در پیش گرفته است. او در یکی از تازهترین نمایشهای رسانهای خود، ویدیویی منتشر کرد که در آن با استفاده از فناوری هوش مصنوعی، تاج بر سر خود گذاشته است؛ تصویری نمادین از دیکتاتوری مدرن در قرن بیستویکم.این اقدام نه تنها مردم را آرام نکرد، بلکه به آتش خشم عمومی دامن زد. ترامپ با کوبیدن بر طبل دوقطبیسازی و تهییج هواداران تندرویش، عملاً جامعه آمریکا را به میدان نبردی داخلی بدل کرده است؛ نبردی که دیگر صرفاً سیاسی نیست، بلکه هویتی و تمدنی است. دو قطبی خطرناک در قلب آمریکا تحلیلگران سیاسی معتقدند جامعه آمریکا هرگز تا این اندازه از درون متلاشی و دوپاره نبوده است. تقابل میان هواداران افراطی ترامپ و مخالفانش، شبیه به دو ملت در یک کشور است؛ ملتی سفیدپوست، نژادپرست و تمامیتخواه در برابر ملت دیگری که به برابری و عدالت اجتماعی باور دارد. این دو قطبی، که با سیاستهای ترامپ تعمیق یافته، اکنون به تهدیدی جدی برای امنیت ملی آمریکا تبدیل شده است؛ زیرا اعتماد عمومی به دولت، رسانهها و نهادهای انتخاباتی فرو ریخته و پایههای وحدت اجتماعی از هم گسسته است. نشانههای آشکار زوال قدرت آمریکا اعتراضات گسترده، در کنار بحرانهای اقتصادی، ناتوانی دولت در مهار بدهی عمومی، گسترش فقر و بیکاری، و بیاعتمادی روزافزون مردم به ساختار سیاسی، همگی نشانههای آشکار از افول تدریجی ابرقدرتی به نام ایالات متحده آمریکا هستند.قدرت آمریکا دیگر نه در اقتصاد باثباتش معنا دارد و نه در دیپلماسی بینالمللیاش. آنچه باقی مانده، مجموعهای از قدرتنماییهای نظامی و رسانهای است که بیش از واقعیت، بر پایه توهم و خودبزرگبینی بنا شده است. شتاب در مسیر سقوط وجود شخصی مانند ترامپ در رأس سیاست آمریکا، در واقع شتابدهنده زوال این امپراتوری مدرن است. او با سیاستهای نسنجیده، رفتارهای خودشیفته و لفاظیهای تند، عملاً ارزشهای ادعایی دموکراسی غربی را بیاعتبار کرده و چهره واقعی نظام سلطه را آشکار ساخته است.اکنون، آمریکا درگیر بحرانی است که نه از بیرون، بلکه از درون میجوشد؛ بحرانی که هر روز نشانههای فروپاشیاش را در خیابانها، رسانهها و حتی کاخ سفید میتوان دید. ادغام بانک آینده در بانک ملی پس از سالها بحران مالی سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان در عرصه اقتصادی و بانکی کشور، بانک مرکزی رسماً اعلام کرد که بانک آینده در بانک ملی ادغام شده است. با این تصمیم، پرونده یکی از پرحاشیهترین بانکهای خصوصی ایران بسته شد و بانک آینده رسماً به پایان کار خود رسید. زیان انباشته ۵۵۰ هزار میلیارد تومانی؛ نماد سوءمدیریت بانک آینده طی سالهای اخیر با بیش از ۵۵۰ هزار میلیارد تومان زیان انباشته به یکی از بزرگترین بحرانهای نظام بانکی کشور تبدیل شده بود. این بانک، که عملاً در اختیار چند فرد خاص قرار داشت، با خلق پول بیضابطه و اعطای وامهای کلان به افراد وابسته به خود، چرخهای از فساد و بیانضباطی مالی را رقم زد. بازپرداخت نکردن این تسهیلات موجب شد تا سرمایه مردم و منابع بانکی به خطر بیفتد و بخش مهمی از تورم موجود در اقتصاد کشور از همین مسیر شکل گیرد. پایان یک تخلف بزرگ و آغاز اصلاح ساختار بانکی تصمیم بانک مرکزی برای پایان دادن به فعالیت بانک آینده، نهتنها اقدامی ضروری در جهت صیانت از اعتماد عمومی، بلکه گامی مهم در مسیر اصلاح ساختار نظام بانکی کشور است. کارشناسان اقتصادی معتقدند که ادامه فعالیت بانکهایی با زیانهای سنگین، عملاً موجب تشدید نقدینگی و افزایش تورم در جامعه میشود. از این رو، ادغام بانک آینده در بانک ملی میتواند به عنوان یک نمونه موفق از اقدام اصلاحی در جهت مهار بحرانهای بانکی مورد توجه قرار گیرد. انتظار از دولت و بانک مرکزی؛ برخورد با سایر بانکهای زیانده اکنون نگاهها به سمت سایر بانکهای خصوصی زیانده معطوف شده است؛ بانکهایی که همچنان با خلق پول بیضابطه و پرداخت وامهای غیرمولد، فشار تورمی را بر جامعه افزایش میدهند. افکار عمومی انتظار دارد بانک مرکزی در ادامه این مسیر شفاف و قاطع، با همان رویکرد، نسبت به ساماندهی دیگر بانکهای خصوصی متخلف اقدام کند تا اقتصاد کشور از دام تورم مزمن و بیانضباطی مالی رها شود. بازگشت |