صفحه اصلي > فرهنگی > شاعر شاهتوتها با اندیشههای مدرن فضاهای تازه خلق میکند
شاعر شاهتوتها با اندیشههای مدرن فضاهای تازه خلق میکندامروز, 10:58. نويسنده: monshi |
نشر نارنج، گزینه اشعاری از پنج مجموعهی نرگس دوست با نامهای (باد گرگ میآید_ مرگ من دندان لقی میشود_ هم چیز از دهان این زن شروع شد_من چهرهی گوناگون زنان هستم_ سودابه که تن نبود) را منتشر کرده است. شاعری با اندیشههای مدرن که در هر مجموعه شعرش، زبان و فضای تازهای را خلق میکند، با جزیینگری و باریکبینی وضعیتی بکر و متفاوت را رقم میزند؛ و به واسطهی تجربههای متعارف زبانی، ساختار زبانی را جلو میبرد و به طور معمول مضامین عشق و مهر، دوستی و صلح، مرگ و نیستی، زن و زنانگی، طبیعت و زیست بوم انسان معاصر را به نمایش میگذارد. آدمها شبی ماه را در پیراهنم کشتند ماه اما نمرد در رگهای آبیام ماند و رودخانههایی که از من بیرون میزدند دیوانهوار خودکشی میکردند! شاعر در بیشتر دقایق، نقاشِ طبیعت میشود، و عواطف و تخیلی قوی دارد که آگاهیبخش است. به زیباییهای هستی نگاه پر احساس و خاصی دارد؛ با طبیعتنگری به زبان دلخواه شعر رسیده است. تحت تاثیر موسیقی طبیعت، و تصاویر شاعرانهی آن، دنیای محسوسی را ترسیم میکند. با اشعار روایی و پر احساس دیدگاههای انسانیاش را بیان میکند. هم چنان که با زبان بیپرده ورفتارهای زنانه در حال روایت اوقات شاعرانهی خویش است. به واسطهی تجربههای عینی جهانی متفاوتی را رقم میزند، و در شگردهای ایماژیستی(تصویر گرا) وضعیتی تازه و متفاوت را به نمایش میگذارد. شکوفهی گیلاس از شاخهی برفی عریان گذشته است! این جا شعر با ساختاری ساده و روان، اما از منظر اندیشه و جهانبینی عمیق و ژرف میباشند. بازتاب عمیقی از تصاویر محیط پیرامون و زیست بوم هستند و بیشتر زمینهی جغرافیایی دارند، تار و پودشان از زیست بوم و طبیعت اطراف به تصویر گرفته شده است. شاعر در وضعیت استعارهگرایی و حسآمیزی تصویر سازی میکند به واسطهی تشبیه استعاره و ایهام تصاویری را خلق میکند، این تصویرسازیها و ایماژهای شاعرانه هم بستهی تصاویر بکر طبیعت هستند. در تک گوییهای مونولوگوار زیست شاعرانه بازنمود بارزی دارد و شعر پاسخ به کائنات و جهان هستی است. یگانگی با طبیعت، سبب حسهای غریب و تازگی کلام او شده است. اَبر دیوانه بود و زمین مست گُلی که بر مزار آفتاب سُرخ میرویید! طبیعت نگری پیوند عمیقی با جهان اطراف دارد. معمولا موتیفهای پردوام نظیر «درخت، گل، نور، بهار،پرنده،باغ،رود» را مقابل موتیفهای کم دوام نظیر«برف، باد، باران، ابر» قرار میدهد و اندیشه و اندرزهای انسانی را بازگو میکند. سقوط پرنده روی شاخهی کدام درخت افتاده که این گونه بهار از پوستهی زمین بالا میآید آیا بهار عوض میکند شکل گوناگون جهان را درخت وپرنده هماناند، که بودهاند فقط هوا کمی پوست نازک ماه را بیرون انداخته من از ادامهی جهان افتادهام در رودهایی که از وسط باغ لیمو میگذرد در چشم چپ پرنده روی شاخهی آن درخت تنومند که دربرف زمینگیر میشود. این رمانتیسم شاعرانه با تاکید بر زیستبوم شکل گرفته است، به طوری که سرشار از روایتهای دارای پشتوانهی فرهنگی میباشند. از یک زاویهی دیگر عنصر بسیار برجسته اشعار غنا و تغزل است، عاشقانهها عمق اندیشهی شاعر را نشان میدهند که در راستای زن و زنانگی تصویر شدهاند در این وضعیت لحن کلام غنایی (لیریک) است. اشعار زبان غنی و تصاویر بصری دارند. به علاوه مفاهیم عمیق انسانی، ریشه در اعماق ناخودآگاه دارد و ساختار آن معطوف به چند معنایی و چند لایهگی است. گوشهایت را بچسبان به سینهام که تمام اَسبهای غمگین جهان در من شیهه میکشند! شاعر به واسطهی روایت مداری، خیال انگیزی و باریکبینی به درک جهان هستی و پدیدهها رسیده است. برای مفاهیمی که در روح و جان آدمی سرشته شده است، از بیان مستقیم بهره میبرد. با جسارت در تصاویر و تخیل مفاهیم زنانه را ترسیم میکند و ساختار دیگری از روایتهای رمانتیسم را به تصویر میکشد با این ذهنیت جهان هستی و محیط پیرامون را درک میکند، اشیا و پدیدهها را درک میکند زیست بوم را درک میکند و دغدغههایش را به نمایش میگذارد و احساس و عواطف زنانه خویش را بدون رودربایستی به تصویر میکشد. چون گُلی بنفش که زیر برف سر در میآورد دهانت سُرخِ گِلیِتو، دهانم را هنگام بوسیدن خوشبو میکند! با توجه به پرداخت به تن و تنانهگی، زن و زنانهگی اروتیک و عاشقانهها نمود برجستهای دارند. این چنین که نوعی طغیان و عصیانگری در لابه لای سطرها نهفته است. این مضامین در محوریت زنانه در جهت زیباشناسی است. راستی ای ماه مزارِ مردگان ما کجاست؟ آیا خدای آبی رازِ برهنگی نرگسان را در سفید و زردها میداند یا نه؟ نه نه به وقتِ ناله، نخل غمگینی را دیدم که وقتی سر بر خاک نهاد خدای شاخهها را خُرد کرد! زبان اشعار متفاوت با معانی عمیق و ژرف است، ساختار دارای تکنیکهایی معنایی است. ظرفیت ظرافتهای کلامی در محور اندیشه شکل میگیرد. بیشترین حجم اشعار با رویکرد اومانیستی (انسان محور) شکل گرفتهاند و به طوری که ابعاد انسان گرایانه اشعار غالب است، هم چنان که حسآمیزیها به زبان تشخص داده است. من بیچهره من بیچهره از کجای مرگ صورت سُرخم را دربیاورم سرم را که باد برده است! در این زوایای پنهان و اشکار، کشف لایههای پنهان هم بستهی ظرفیتهای مفهومی است. این ساختارهای روایی ساده و روان، بیآلایش هستند، و دارای شبکههایی از تصاویر روایی میباشند که معناهای دیگری هم به ذهن متبادر میکند. گاهی با یک اتفاق حیرت انگیز ساختار تازهای رخ میدهد. در غرابت گرایی جهان اشیا و پدیدهها باز نمودی شهودی دارند هم چنین که در بیان روایی، نوعی قرینه سازی بر سطرها حاکم میشود و کارکردهای زبانی دارای ظرفیتهای مفهومی است. از جنبهی محتوایی(معنایی) زبان ارتباط سطرها معناگرایانه است و غرابتهای ساختاری هم پیوند سویههای معنایی را خلق میکند، شگردهای زبان نشانهی زایش زنجیروار معنایی است. نگاه کن ماه مرا میخواهم فرو روم در پوست گوزنی جوان که جهان را روی شاخهایش نگه میدارد! گزینه اشعار «نرگس دوست» روند تجربه های شاعری را نشان میدهد که « چهره های گوناگون زنان است» در حالی که به احساسات فردی خویش پرداخته است. جهانی از اندیشه را بیان کرده است و در واگویههای درونی بهترین حسهای بشری را به نمایش گذاشته است. نرگس دوست شاعری با حسهای نوپدید که شیوهی اندیشیدناش متفاوت است و در شعر سرایی جهان خاص خود را دارد. برای کشف قلمرو زبان تلاش میکند، و برای رابطههای ساختاری و معنایی جدید بین سطرها در تلاش مضاعف است و این کلمات بازتابنده ذهن و زبان شاعری است که حالتها، حسها، دریافتها و دغدغههایش را به نمایش گذاشته و البته آنچه جان شیفتهاش را به غلیان در آورده است. بازگشت |