
صفحه اصلي > فرهنگی > میلاد حضرت رسول(ص) به روایت ابن اسحاق
میلاد حضرت رسول(ص) به روایت ابن اسحاقدیروز, 17:48. نويسنده: monshi  | 
| 
 و آمنه حکایت کرد که در آن شب که سیّد از من به وجود خواست آمد، ستارگانِ آسمان دیدم که همچون باران بر سر من فرو میباریدند و به زیارتِ سیّد میآمدند. به گزارش ستاد خبری سیوسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ اسلام، یکی از پرآوازهترین روایتها از زندگی پیامبر (ص)، متنی است که نامش با ابن هشام گره خورده: «السیره النبویه» مشهور به سیره ابن هشام. ریشه این اثر که در قرن سوم هجری تدوین شد، به متنی کهنتر یعنی به «سیرت رسولالله» نوشته محمد بن اسحاق باز میگردد. ابن اسحاق که از راویان نسل سوم بود و در قرن نخست هجری میزیست، در نقل مغازی یعنی روایت نبردهای پیامبر عظیم الشان اسلام چیرهدست بود.ابن اسحاق از فضائل حضرت امیر امام علی بن ابیطالب (ع) نیز سخن میگفت و همین صداقت در روایت او را در معرض مخالفتهایی از جانب مخالفان وحدت قرار میداد. با این همه در سال ۱۴۲ هجری او به دربار خلیفه وقت منصور عباسی راه یافت و نسخهای از اثر خود را به عباس بن محمد (برادر خلیفه) تقدیم کرد.در کنار ابن اسحاق شاگردی وفادار ایستاده بود: زیاد بن عبدالله بکایی. او نهتنها در سفرها همراه استادش بود، بلکه دوبار کتاب را از زبان او شنید و نوشت. پس از درگذشت ابن اسحاق، کاملترین نسخه «سیرت رسولالله» در دستان همین شاگرد باقی ماند و از طریق او به دست عبدالملک بن هشام رسید و همین شخصیت است که با تدوین و ویرایش آن متن «سیره ابن هشام» را پدید آورد. روایتی که از آن دوران همچنان مرجع اصلی زندگانی پیامبر (ص) باقی مانده است. باالتبع این روایت عربی به زبان فارسی نیز راه یافت. در قرن ششم هجری رفیعالدین اسحاق همدانی، قاضی شهر ابرقوه، نسخهای از کتاب را از شام به فارس آورد و به امیر سعد بن زنگی هدیه داد. امیر ترجمه فارسی آن را خواست و قاضی پذیرفت و برگردانی سره و نظیف و با عالیترین قلم ارائه داد. در عصر جدید این ترجمه نخستین بار به سال ۱۳۶۰ با تصحیح اصغر مهدوی منتشر شد؛ ابتدا توسط بنیاد فرهنگ ایران. پس از انحلال آن بنیاد نشر خوارزمی انتشار این متن را عهدهدار شد. خلاصهای از این ترجمه به قلم قاضیالقضات محمد بن عبدالله بن عمر، که در سال ۶۹۴ هجری تدوین شده بود، نیز توسط مهدوی و مهدی قمینژاد تصحیح شد و در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسید. و سرانجام جعفر مدرس صادقی در مجموعه «بازخوانی متون» خود در نشر مرکز ویرایش جدیدی از این متن را با مقدمهای ژرف و پژوهشمحور (نخستین بار به سال ۱۳۷۳) منتشر کرد و بعدها نیز ویراست جدیدی از ویرایش خود را ارائه داد. در ویرایش مدرس صادقی، تمامیت اثر و سبک متن دستنخورده باقی مانده و با پیراستن برخی فرعیات و فصلبندی و تدوین مجدّد و پاراگرافبندی و نقطهگذاری و به کار بردن یک رسمالخط یکدست، متن به صورتی درآمده که برای عموم خوانندگان مفید و خواندنی است. بخش «در مولود و شیرخوارگی» از این متن را در ادامه میخوانید: محمّد ابن اسحاق گوید که آمنه حکایت کرد که چون به سیّد حامله شدم، آوازی شنیدم که گفتی «ای آمنه، میدانی که به کی آبستنی؟ به پیغامبرِ آخر زمان آبستنی.» و هم آمنه حکایت کرد که چون به سیّد حامله شدم، نوری دیدم که از من جدا شد که جملهی عالَم به آن منّور شد و نخست عکسی که از آن نورها پیدا شد، کوشکهای بُصرا پیدا شد، چنان که من آن را در مکّه بدیدم. (و بُصرا شهری بود در طرفِ شام.) محمّد ابن اسحاق گوید که روزِ دوشنبه بود _دوازدهمِ ماهِ ربیعالاوّل _که سیّد از مادر به وجود آمد. آن سال بود که اصحابِ پیل قصدِ مکّه کرده بودند و حق تعالا ایشان را هلاک کرد. و واقعهی ایشان از جملهی معجزات بود، زیرا که به برکاتِ ظهورِ سیّد، کیدِ ایشان از مکّه و اهلِ مکّه دفع کرد و مکّه را از قدمِ ایشان محفوظ و محروس داشت و مضبوط گردانید. حَسّان ابن ثابت گفته است که من هفت ساله بودم اندر مدینه که یکی را از جهودان دیدم که بر بالایِ مدینه برآمد و آوازی بلند داد و گفت «اخترِ محمّد امشب برآمد.» __ یعنی امشب محمّد به وجود آمد.حَسّان گفت چون سیّد به مدینه آمد، من آن شب را یاد میداشتم و با خود حساب میکردم. و سیّد آن شب به وجود آمده بود که آن یهود گفته بود. و آمنه حکایت کرد که در آن شب که سیّد از من به وجود خواست آمد، ستارگانِ آسمان دیدم که همچون باران بر سر من فرو میباریدند و به زیارتِ سیّد میآمدند. و هم آمنه گفت که چون سیّد به زمین نهادم، دیدم که سر برآورد و روی سویِ آسمان کرد و دست به دعا برداشت. و در دلایلِ نبوّت آمده است که آن شب که سیّد به وجود خواست آمد، چهارده برج از ایوانِ کسرا بیفتاد و آتشِ مجوس در پارس کُشته شد و هزار سال بود تا آن آتش افروخته بودند و هرگز نمُرده بود. و از این جنس معجزهها که در آن شب پیدا شد بسیار است و جملهی آن این جایگاه در قیدِ کتابت آوردن دراز گردد.پس چون سیّد به وجود آمد، آمنه کس فرستاد به پیشِ عبدالمطّلب که «ما را پسری آمده است.»عبدالمطّلب شاد برخاست و به پیشِ آمنه آمد و سیّد بدید و آمنه معجزهها که دیده بود با وی بگفت. آنگاه، عبدالمطّلب سیّد را برگرفت و بر سرِ دستهای خود نهاد و به خانهی کعبه آورد و در چهار گوشهی کعبه بگردانید و شکرِ خدای بگزارد و او را دعا گفت و او را پیشِ آمنه بازآورد. (و سیّد در شکمِ مادر بود که پدرِ وی __عبدالله__ از دنیا برفت.) محمّد ابن اسحاق گوید که چون سید از مادر به وجود آمد، از بهرِ وی دایه طلب کردند. و قاعدهی اهلِ مکّه آن بود که فرزندان به دایگان شیر دادندی و ایشان را برگرفتندی و به اَحيايِ عرب بردندی و شیر دادندی و در خانهی دایگان پروردندی، از بهرِ آن که هوایِ بیرونی مکّه موافق تر بود __علىالخصوص، اطفال را. پس زنانِ قبیلهی بیرونِ مکّه __از بنی سَعد__ بیامدند و از بهرِ دایگی شیرخواره طلب کردندی و بیشتر شیرخوارهای را برگرفتندی که او را پدر بودی تا ایشان را تیمار داشت کردندی. پس زنانِ بنیسَعد در مکّه بگردیدند و به خانهی توانگران رفتند و شیرخواره ی ایشان برگرفتند. و حلیمه __که دایهی سیّد بود__ حکایت کرد که من از دنبالهی زنانِ قبیله به مکّه رسیدم و من از آن جهت دیر برسیدم که مرکوبی داشتم ضعیف سخت و با ایشان نمیتوانست رفت. چون به مکّه آمدم، زنانِ قبیله هر یکی از ایشان هر جا که شیر خوارهای بود از آنِ توانگران که پدر و مادر داشت برگرفته بودند. بازگشت  |