صفحه اصلي > گفتگو > امید بازگشت به روزهایی که رفتگران امانتدار شهر شوند
امید بازگشت به روزهایی که رفتگران امانتدار شهر شوند30 مهر 1396. نويسنده: monshi |
دور نیست روزگاری که مردم رفتگران را امین محلات و خانه های خود می دانستند. جارو به دست می گرفتند و تن کوچه ها را از هر چه غبار، نخاله و زباله پالایش می کردند. همانقدر که کوچه ها در اختیار رفتگران بود، مردمی از جنس اعتماد و صداقت، کلیدهای خانه هایشان را به آنان می سپردند تا هنگام سفر، امین دار و ندارشان باشند. آری، روزگاری نه چندان دور اگرچه دست مردم پر نبود، اما سفره اعتماد و محبت شان چنان گشوده و روح امانتداری پاکبانان آنقدر وسیع بود که آدمی را دلگرم می کرد. همان وقت ها بود که اگر مردی از پاکبانان شهر به حادثه ای گرفتار می آمد همه با هم دست به دست می دادند و گره از کار یکدیگر می گشودند. زمان گذشت تا رفتگری از شهر ما، مردی که سال ها کوچه باغ ها و پس از آن خیابان های "کلاک"، یکی از قدیمی ترین مناطق شهر کرج را از آلودگی ها می زدود، به برق حادثه گرفتار شد. اتصال سیم برهنه برق که لابلای شاخه های بلند درخت انگور پنهان شده و مسیر کانال را بسته بود، با دست های بدون دستکش، او را به شدت مصدوم و راهی بیمارستان کرد. "جعفر باقری" که حالا روبروی من در طبقه 11 شهرداری کرج نشسته، آن روز با صورت و حنجره ای شکافته از حادثه، داخل کانال سقوط می کند و چهار مرحله عمل جراحی و چند مرتبه بستری شدن در بیمارستان، رهاورد تلخ تلاش مردی است که می کوشد هنوز هم شهر را پاکیزه نگه دارد... شاید نتوان آنچه از درد و رنج بیماری به جان او افتاده را درک کرد، اما می توان عذاب مردی که ناگهان به دلیل در اختیار نداشتن تجهیزات و امکانات ایمنی، بیمار و از کار افتاده شده را فهمید. باقری هنگام گفتن از آبان ماه سال 1394 بغض در گلو دارد. نه فقط به خاطر حادثه، بلکه از رفتارهای پس از آن. می گوید: "زمان رخداد هیچ کس از همکارانم کنارم نبود و تنها مردم محلی شاهد حادثه بودند. همین باعث شد پیمانکار زیر بار پر کردن برگه حادثه نرود و ادارات بیمه و کار نیز از پرداخت هر گونه خسارتی به من خودداری کنند." دریغ پیمانکار از مسئولیت خود در قبال کارگر، اعتراض و شکایت او را به همراه داشت. اما این اقدام وی با تهدید پیمانکار به اخراج "باقری" و سه نفر از اعضای خانواده و فامیلش از کار منجر می شود. او به گذشته نقب می زند و بیان می دارد: "من همان کسی بودم که بارها زیورآلات قیمتی و کیف پول پیدا کردم و همه را به صاحبانشان پس دادم؛ طوری که فقط 20 روز قبل از حادثه برای تحویل یک کیف پر از پول و طلا به صاحبش از طرف مسئولان وقت مورد تجلیل قرار گرفتم اما تجلیلی که تنها به یک لوح تقدیر خلاصه شد." پیامک اجرایی شدن حکم تخلیه وی از خانه کوچکی در حصارک، دستاورد همه تلاش ها و امانتداری های او بود! پیامکی که یادش می آورد در دو سال گذشته کوچکترین کمکی به او نشد و ناچار دست به صندوق خانه فرو برده و از پول پیش منزل نزدیک به 30 میلیون هزینه های درمانش را پرداخت کرده است. می پرسم: " ظرف این دو سال پیش شهردار نیامدید؟ درخواست رسیدگی نکردید؟" پاسخ می دهد: "آمدم اما اجازه دیدار با شهردار را به من ندادند. در میانه گفتگو از دفتر شهردار تماس می گیرند. دکتر اصغر نصیری، نزدیک به دو هفته است مسئولیت شهرداری کرج را به عهده گرفته و خواستار دیدار با رفتگر مصدوم است. مدیر جدید ارشد اجرایی کرج هفته پیش دستور بازگشت مجدد وی به کار را صادر کرده و باقری به محل کارش برگشته است. دلجویی از او شاید کمترین کاری است که مسئولان از او دریغ کرده بودند. می پرسم: از اینکه شهردار دستور بازگشت به کارتان را داده راضی اید؟ لبخند می زند؛ رفتار شهردار جدید را متناسب با دینداری، محبت و اخلاق می داند. اما ته لبخندش غمی لانه کرده. از اینکه بخاطر او اعضای خانواده هم بیکار شده اند خجالت زده و افسرده حال است. می گوید: دلم می خواهد آنها هم سر کارشان برگردند. یاد سخنان شهردار می افتم که در آن پیوسته بر تکریم انسان ها و ادای دین و وظیفه در قبال افراد زحتمکش و پرتلاش تاکید می کند. دلم قرص است که اول خدا و بعد انسان های حق جو، محافظ مظلومان و اقشار آسیب پذیر هستند. و باز می اندیشم: کاش برگردد روزگاری که کلید خانه ها به امانت دست رفتگران بود! آن روز دیر نیست. عادله سادات ارشادی مقدم بازگشت |