Logo

صفحه اصلي > گفتگو > تفکر انتقادی در کودکان و نوجوانان در بستر تعامل با والدین شکل می‌گیرد

تفکر انتقادی در کودکان و نوجوانان در بستر تعامل با والدین شکل می‌گیرد


امروز, 15:58. نويسنده: monshi


تشویق کودکان و نوجوانان به اینکه تنها مصرف‌کننده محصولات فرهنگی مانند کتاب، فیلم یا محتواهای فضای مجازی نباشند، پیش از هر چیز به الگوی رفتاری والدین آنها بستگی دارد.
به گزارش ستاد خبری سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران به نقل از سپیدرا نیوز
، در بحث‌های متعدد درباره ترویج کتاب‌خوانی، اغلب تنها به کمیت مطالعه یا تأثیرات فرهنگی آن فراتر از جنبه سرگرمی‌اش توجه می‌شود؛ در حالی که شاید پرسش اصلی این باشد: کتاب‌ها تا چه اندازه می‌توانند پاسخ‌گوی نیازهای متنوع رشدی و روان‌شناختی کودکان باشند که در ادامه منجر به همان رشد فرهنگی و اجتماعی خواهد شد؟
پرسش‌های دیگری نیز مطرح است، از جمله اینکه آیا همه کودکان ــ از جمله آنهایی که با شرایط خاص جسمی یا روان‌شناختی زندگی می‌کنند ــ فرصت و سهمی برابر در بهره‌مندی از جهان کاغذی کتاب‌ها دارند؟ پس از هجوم رژیم صهیونیستی و دفاع دوازده روزه، نیز این پرسش مطرح است که آیا ادبیات می‌تواند نقشی اساسی در شکل‌گیری هویت ملی و فرهنگی نسل جدید ایفا کند؟
در گفت‌وگویی با لیلا کاشانی‌وحید؛ دکترای روان‌شناسی و آموزش کودکان استثنایی، مترجم و مؤلف آثار متعدد در حوزه کودک و نوجوان و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی پاسخ به این پرسش‌ها را جست‌وجو کرده‌ایم. او با تأکید بر نقش روان‌شناسان در انتخاب و معرفی کتاب‌های مناسب، بر اهمیت هم‌افزایی میان متخصصان سلامت روان و پژوهشگران ادبیات کودک و نوجوان اشاره می‌کند؛ هم‌افزایی‌ای که می‌تواند به تمامی کودکان ــ چه عادی و چه دارای نیازهای ویژه ــ این امکان را بدهد که کتاب را نه صرفا وسیله‌ای برای سرگرمی بلکه به عنوان ابزاری برای رشد، همدلی و تقویت حس تعلق اجتماعی تجربه کنند. این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:
لزوم وجود کتاب در سبد فرهنگی خانواده‌ها از بعد روان‌شناسی و روان‌شناختی چیست؟
کتاب و کتاب‌خوانی فواید فوق‌العاده‌ای دارد که متخصصان این حوزه بارها به آن پرداخته‌اند. از نگاه روان‌شناسی، مطالعه در وهله‌ اول افراد را به تفکر تشویق می‌کند، دامنه‌ لغات را گسترش می‌دهد و ویژگی‌های مهمی مانند افزایش تاب‌آوری را تقویت می‌کند.داستان‌ها معمولاً شامل فراز و فرودهای گوناگونی هستند و در نهایت به نتیجه‌ای مثبت یا دست‌کم روشن می‌رسند، البته به‌جز مواردی که پایان باز دارند. خواننده با همراهی این سیر داستانی و همذات‌پنداری با شخصیت‌ها می‌آموزد که حتی با وجود چالش‌ها و دشواری‌ها، می‌توان به آرامش و تعادل رسید.یکی از کارکردهای مهم ادبیات کودک و نوجوان این است که به بچه‌ها امکان می‌دهد خود را جای شخصیت‌های مختلف بگذارند و هیجانات را از زاویه دید آنها تجربه کنند. این فرایند نه‌تنها به تنظیم هیجانات آنها کمک می‌کند بلکه وقتی کودک پیامد یک رفتار، مثلاً پرخاشگری را در داستان می‌بیند در موقعیت‌های مشابه در دنیای واقعی بهتر واکنش نشان می‌دهد و توانایی خویشتنداری در او تقویت می‌شود.این اثرات مطالعه منحصر به کودکان نیست و در بزرگسالان نیز مشاهده می‌شود. به‌ویژه مهارت همدلی که به راحتی از طریق مطالعه پرورش می‌یابد؛ خواننده می‌تواند در جایگاه شخصیت‌های داستان قرار بگیرد و با این تجربه یاد بگیرد چگونه احساسات و شرایط دیگران را درک و با آنها همدلی کند.
با این اوصاف چگونه می‌توان کودکان و نوجوانان را تشویق کرد که صرفاً مصرف‌کننده متن کتاب نباشند و با خواندن کتاب، توانایی تفکر، تحلیل و تفکر انتقادی پیدا کنند؟
تشویق کودکان و نوجوانان به اینکه تنها مصرف‌کننده محصولات فرهنگی مانند کتاب، فیلم یا محتواهای فضای مجازی نباشند، پیش از هر چیز به الگوی رفتاری والدین آنها بستگی دارد. والدین باید در خود توانایی نقد و تحلیل آنچه را که می‌خوانند، می‌بینند یا می‌شنوند، پرورش دهند و بتوانند آن را با تجربه‌ها و دانسته‌های قبلی یا بعدی خود مقایسه کنند. تفکر انتقادی در کودکان و نوجوانان معمولاً در بستر همین تعاملات میان والدین و فرزندان شکل می‌گیرد. بنابراین تنها خواندن کتاب یا تشویق به خواندن کافی نیست؛ مهم‌تر آن است که پس از مطالعه، درباره‌ محتوای کتاب با فرزند خود گفت‌وگو کنیم، نظر او را بپرسیم و دیدگاه خودمان را نیز در مقایسه با دانسته‌های پیشین و اطلاعات جدید مطرح کنیم.قرار دادن کودک در موقعیت‌های متنوع و استفاده از روش‌هایی مانند قصه‌گویی تعاملی و خلاق نیز بسیار برای پرورش مهارت‌های تفکر انتقادی و تحلیل اطلاعات در آنها، مؤثر است؛ به این معنا که پس از پایان داستان نباید همه‌چیز را بسته و قطعی تلقی کنیم بلکه می‌توانیم از کودک بپرسیم:
- به نظر تو شخصیت اصلی داستان چه کار دیگری می‌توانست انجام دهد؟
- چه اتفاقات دیگری ممکن بود در پایان این ماجرا رخ دهد؟
البته باید مراقب باشیم که با این پرسش‌ها جلسات کتاب‌خوانی از هدف اصلی خود یعنی لذت و سرگرمی دور نشود یا برای کودک استرس و فشار ایجاد نکند. بهتر است در موقعیت‌های طبیعی و بدون اجبار، پرسش‌هایی از این دست مطرح شوند: اگر شخصیت یک داستان یا فیلم در پایان داستان خوشحال نبود، به نظرت چه کار دیگری می‌توانست انجام دهد تا نتیجه متفاوتی حاصل شود؟ این پرسش‌های ساده و هدفمند، وقتی با ظرافت مطرح شوند، هم ارزش داستان را حفظ می‌کنند و هم به کودک کمک می‌کنند تا توانایی تفکر، تحلیل و نگاه انتقادی را در خود پرورش دهد.
برخی والدین نگرانند که کتاب‌خوانی، کودکان را از فعالیت‌های دیگر مانند درس خواندن در ایام تحصیلی باز بدارد. شما چه نسبتی بین کتاب و این فعالیت‌ها می‌بینید؟
بله و به همین دلیل اصرار دارند فرزندانشان فقط بر مطالعه‌ درسی متمرکز باشند. اما این نگاه در نهایت به پرورش کودکان و نوجوانانی یک‌بعدی منجر می‌شود. درست است که کودکان باید از پس امتحانات و حتی کنکور برآیند اما آنها نیاز دارند در کنار درس، به مطالعه‌ کتاب‌های غیر درسی نیز بپردازند.کتاب‌خوانی آثار روان‌شناختی مثبتی دارد. مطالعه می‌تواند به سلامت روان کودکان و نوجوانان کمک کند و این سلامت روان به شکل غیرمستقیم باعث می‌شود او استرس را بهتر تحمل کند، هیجاناتش را مدیریت کند و روابط سالم‌تری با دوستان، معلمان و اطرافیانش برقرار کند. در نتیجه، کتاب‌خوانی در کنار درس خواندن نه‌تنها مانع پیشرفت تحصیلی نمی‌شود بلکه زمینه‌ساز موفقیت بیشتر دانش‌آموزان نیز هست.پژوهش‌ها نشان داده‌اند که توانمندی‌های هیجانی و اجتماعی، نقش مهمی در موفقیت فرد دارند و این تأثیرات به مرور در جامعه نیز قابل مشاهده است. بنابراین لازم است کودکان و نوجوانان فعالیت‌های متنوعی در طول روز داشته باشند، ولی نوع محتوا اهمیت دارد؛ مهم است آنها چه کتابی می‌خوانند، چه فیلمی تماشا می‌کنند و یا چه فعالیتی انجام می‌دهد. اما حذف کامل کتاب‌خوانی به بهانه‌ی درس، تصمیم منطقی و سودمندی نخواهد بود.
وقتی والدین با یک مشکل رفتاری یا هیجانی در کودک خود مواجه می‌شوند بهتر است به سراغ کتاب بروند یا روان‌شناس؟ آیا این دو مسیر را مکمل یکدیگر می‌دانید یا اینکه جدا از هم هستند؟
این روزها خانواده‌های زیادی به دنبال کتاب‌هایی هستند که مشکلات رفتاری یا هیجانی کودکشان را کاهش دهند یا از بین ببرند. برای نمونه، فرض کنید کودکی از تاریکی می‌ترسد و حاضر نیست در اتاقش بخوابد. خریدن یک کتاب با موضوع «ترس از تاریکی» ممکن است در ظاهر راه‌حل ساده‌ای باشد، اما مشکل واقعی همیشه این‌قدر مستقیم نیست. شاید ترس کودک ریشه‌های دیگری داشته باشد که کتاب به‌تنهایی قادر به حل آنها نباشد. بنابراین، پیش از هر چیز لازم است مشکل فرد با کمک روان‌شناس یا درمانگر ریشه‌یابی شود. سپس می‌توان از کتاب به‌عنوان یک ابزار کمکی برای درمان استفاده کرد.کتاب‌ها نقش مهمی در پیشگیری و تقویت توانمندی‌های کودکان و نوجوانان دارند. گاهی یک داستان می‌تواند موقعیتی مشابه رفتارهای نادرست کودک را روایت کند و فرصتی برای گفت‌وگو میان والدین و فرزند فراهم آورد؛ اما باید توجه داشت که در مشکلات جدی و حاد، هیچ کتابی جایگزین درمان حرفه‌ای نمی‌شود. حتی موضوع برخی کتاب‌ها در فضای درمانی طراحی و استفاده می‌شوند و نتیجه‌ آنها تنها در همان بستر خاص معنا پیدا می‌کند. بنابراین کتاب می‌تواند مکملی مؤثر باشد، اما جایگزین درمان نیست.انتظار بیش از حد از کتاب‌ها نیز اشتباه است. تصور اینکه کودک تنها با خواندن یک کتاب بلافاصله رفتار خود را تغییر دهد ساده‌لوحانه است. کودکان معمولاً به کتاب‌هایی که پیام‌های مستقیم و دستوری دارند علاقه‌ چندانی نشان نمی‌دهند. روش بهتر این است که مفاهیم به شکل غیرمستقیم و هوشمندانه منتقل شوند و در عین حال، به کودک آزادی انتخاب داده شود تا پیامدهای تصمیم‌هایش را تجربه کند. این رویکرد اثربخشی بیشتری دارد.
همچنین باید توجه داشت که همه‌ کتاب‌ها برای همه‌ کودکان مناسب نیستند. برای مثال، کتاب‌هایی درباره‌ سوگ ممکن است برای کودکانی که تجربه سوگ دارند مفید باشند، اما برای سایر کودکانی که با این مسئله درگیر نیستند، نگرانی یا پرسش‌های پیچیده‌ای ایجاد کنند. حتی برخی توضیح‌ها مثل اینکه «او پیش خدا رفته» می‌تواند در ذهن کودک بحران ایجاد کند و باعث پرسش‌هایی آزاردهنده شود. به همین دلیل، پرداختن به این مباحث نیازمند همکاری متخصصان روانشناسی یا آشنایان با فلسفه‌ زندگی برای کودکان است تا پیام‌ها به شکلی سالم و سازنده منتقل شوند.
متأسفانه در ادبیات کودک و نوجوان نیز مانند روان‌شناسی زرد، گرایش به ساده‌سازی و مستقیم‌گویی بیش از حد دیده می‌شود. کتاب‌هایی با عنوآنهایی مثل «من نمی‌ترسم»، «من شجاع هستم» یا «من خودم هستم» در ظاهر انگیزشی‌اند اما می‌توانند پیام‌های گمراه‌کننده‌ای داشته باشند. برای نمونه، عبارت «من خودم هستم و همینم که هستم» اگر به معنای تغییرناپذیری یا حذف همه‌ کسانی که متفاوت‌ از او هستند برداشت شود می‌تواند روابط کودک را به خطر بیندازد. توصیه‌هایی مانند «افراد سمی را حذف کنید» شاید برای روابط دور مفید باشد، اما اگر به دایره‌ خانواده و نزدیکان تعمیم داده شود پیامدهای مخربی خواهد داشت.به همین دلیل است که باید در انتخاب کتاب‌های کودکان و نوجوانان دقت فراوان به خرج داد. کتاب خوب می‌تواند همراهی ارزشمند در مسیر رشد باشد، اما کتاب‌های سطحی یا با پیام‌های ساده‌انگارانه نه‌تنها کمکی نمی‌کنند بلکه گاهی به آسیب‌های جدید منجر می‌شوند.فرض کنیم که کار ترویج انجام شده و کودک یا نوجوان به کتاب دسترسی یافته است. اگر پس از خواندن، محتوای کتاب تأثیر مثبتی در او نداشته باشد و برعکس، باعث ایجاد احساسات منفی شود، والدین در مواجهه با این اتفاق باید چه رفتاری داشته باشند؟
گاهی پیش می‌آید که کودکی پس از خواندن یک کتاب نه‌تنها تأثیر مثبت نمی‌گیرد بلکه به بعضی رفتارهای نامناسب شخصیت داستان علاقه نشان می‌دهد و آنها را تقلید می‌کند. برای مثال اگر در کتابی شخصیتی شب‌ها دیر بخوابد و شلوغ ‌کند ممکن است کودک این رفتار را بامزه ببیند و همان را در خانه تکرار کند. در چنین شرایطی، به‌ویژه اگر کودک از قبل مشکلاتی مثل لجبازی یا مقاومت در برابر قوانین داشته باشد کتاب می‌تواند اثر معکوس بگذارد.به همین دلیل، گفت‌وگو با کودک پس از کتاب‌خوانی بسیار مهم است. والدین باید با او درباره‌ محتوای داستان صحبت کنند و توضیح دهند که همه‌ رفتارهای شخصیت‌ها قابل الگوبرداری نیستند. لازم است کودک یاد بگیرد برخی رفتارها یا موقعیت‌ها مثبت‌اند و ارزش تقلید دارند اما بعضی دیگر صرفاً نظر نویسنده‌اند و ما در خانواده یا فرهنگمان آنها را تأیید نمی‌کنیم. در این مواقع باید به کودک تأکید کنیم که: «این فقط یک قصه است و ممکن است بخش‌هایی از آن بامزه باشد و از خواندنش لذت ببریم اما این به معنای درست بودن یا قابل تقلید بودن آن رفتارها نیست.» به این ترتیب، کتاب همچنان لذت‌بخش باقی می‌ماند اما کودک هم می‌آموزد میان دنیای داستان و واقعیت زندگی تمایز قائل شود.
با ترجمه شما مجموعه کتاب‌هایی با عناوینی چون «اگر همه این‌طور فکر کنند»، «اگر همه این را بگویند» و «اگر همه این‌طور عمل کنند» منتشر شده است. نقش این دست از منابع را در زندگی اجتماعی کودکان و تأثیر آنها بر جامعه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
بازخورد بسیاری از خانواده‌ها درباره این کتاب‌ها گرفته‌ام که نشان از تاثیر این کتاب‌ها روی بچه‌هاست. تصاویر و پیام‌های موجود در آنها به کودکان کمک کرده است که درک کنند اگر همه یک رفتار نادرست انجام دهند و تصور کنند مسئولیتی در قبال دیگران ندارند چه دنیای عجیب و ناخوشایندی شکل خواهد گرفت. همین تصور ساده به آنها کمک کرده که از انجام فعالیت‌های نادرست به‌ویژه قانون‌شکنی و رفتارهای ضد اجتماعی خودداری کنند.قدرت این نوع کتاب‌ها در ایجاد موقعیت‌های ذهنی است. کودک می‌تواند جهانی را تصور کند که در واقعیت امکان تجربه‌اش وجود ندارد، اما در قالب کتاب، فیلم یا کارتون به‌خوبی قابل نمایش است. به این ترتیب بدون اینکه کودک در معرض آسیب‌های ناشی از مشاهده‌ مستقیم واقعیت قرار گیرد پیام موردنظر را دریافت می‌کند.
این کتاب‌ها در واقع شبیه‌سازی‌هایی از موقعیت‌های واقعی ارائه می‌دهند. چنین رویکردی باعث می‌شود به جای استفاده‌ مکرر از نصیحت یا سرزنش، خانواده‌ها بتوانند از ابزار داستان برای انتقال ارزش‌های اجتماعی استفاده کنند. به همین دلیل تأثیر آنها هم عمیق‌تر و هم ماندگارتر است.
والدین یا مربیان کودکان با نیازهای ویژه از چه کتاب‌هایی در بازار کتاب‌های کودک و نوجوان می‌توانند استفاده کنند؟
کتاب‌هایی که برای کودکان با نیازهای ویژه طراحی می‌شوند باید متناسب با نوع نیاز و شرایط هر کودک باشند. برخی از این کودکان مشکلات شناختی دارند؛ به این معنا که کم‌توان ذهنی نیستند، اما به دلایلی نیازهای ویژه‌ای دارند؛ مانند نابینایان، ناشنوایان یا کودکانی با اختلالات اوتیسم و اختلالات رفتاری و گفتاری. این گروه از کودکان قادرند کتاب‌های معمولی بچه‌های دیگر را مطالعه کنند، اما راه دسترسی و تعامل آنها با کتاب متفاوت است.برای نابینایان کتاب‌ها می‌توانند به صورت صوتی یا بریل ارائه شوند. استفاده از کتاب‌های لمسی می‌تواند تجربه‌ مطالعه را برای‌شان قابل درک کند. برای کم‌شنوا یا ناشنوایان کتاب‌ها می‌توانند با صدای بلند، لب‌خوانی یا همراه با زبان اشاره ارائه شوند. در اختلال اوتیسم بسته به سطح عملکرد کودک، نیازها متفاوت است. اگر عملکرد شناختی بالا باشد کودک می‌تواند با تغییرات جزئی کتاب‌های معمولی را مطالعه کند؛ اگر شناخت ضعیف باشد کتاب‌ها باید ساده‌تر، تعاملی و متناسب با توانایی‌های شناختی او طراحی شوند. اما کودکان با ADHD معمولاً نمی‌توانند مدت طولانی روی کتاب‌های طولانی تمرکز کنند. بنابراین کتاب‌هایی که فعالیت‌های تعاملی دارند، سرعت روایت تندتر و محتوای جذاب‌تری دارند برای آنها مناسب‌تر خواهند بود.
کتاب‌ها می‌توانند برای بسیاری از فعالیت‌هایی که خانواده‌ها مجبورند با نصیحت، سرزنش یا زور به کودکان آموزش دهند، جایگزینی ارائه دهند. برای کودکان با نیازهای ویژه، کتاب‌خوانی نه‌تنها سرگرم‌کننده که ضروری و کمک‌کننده است. زیرا این کودکان معمولاً نمی‌توانند بسیاری از فعالیت‌های دیگر را به شکل معمول انجام دهند و کتاب‌ها فرصتی برای رشد شناختی، هیجانی و اجتماعی آنها فراهم می‌کنند.طراحی کتاب برای هر گروه از این افراد، چالشی تخصصی است و باید کاملاً متناسب با نیازهای همان کودکان طراحی شود. برخی از کتاب‌هایی که برای کودکان و نوجوانان با اختلالات رفتاری خاص یا مشکلات شناختی شدید، طراحی می‌شوند ممکن است از نظر فرم، محتوا یا روش ارائه با کتاب‌های معمولی تفاوت داشته باشند.
نقش روان‌شناسان و مشاوران کودک و نوجوان را در بررسی و ترویج کتاب‌های مناسب برای گروه‌های سنی کودک و نوجوان چگونه می‌دانید؟
نقش روان‌شناسان و مشاوران در حوزه‌ کتاب کودک و نوجوان بسیار مهم است. پیش از هر چیز، لازم است که آنها در این حوزه فعال باشند؛ یعنی کتاب‌ها و حتی فیلم‌ها، کارتون‌ها و در برخی موارد بازی‌های ویدئویی را مطالعه و بررسی کنند تا هنگام نیاز، آمادگی معرفی و تحلیل آنها را داشته باشند. روان‌شناسان باید با سلیقه‌ رسانه‌ای نسل‌های جدید آشنا باشند، بدانند کودکان و نوجوانان چه می‌خوانند، چه می‌بینند، تحت تأثیر چه محتواهایی هستند و در چه حال و هوایی زندگی می‌کنند.از روان‌شناسان انتظار می‌رود نگاهی جامع به رسانه داشته باشند، آگاهی خود را در این زمینه‌ها افزایش دهند و نتایج تحلیل‌هایشان را در اختیار خانواده‌ها و مخاطبان نیز قرار دهند. برای مثال اگر کودکی به یک کتاب، فیلم یا فرهنگ خاص علاقه‌مند است مشاور باید ابتدا پیامدهای احتمالی آن را بررسی کند و سپس با روشی غیرآسیب‌زا نکات لازم را به والدین منتقل کند. هدف حذف آن محتوا نیست؛ بلکه والدین باید بدانند کدام بخش‌های این محتواها ممکن است آسیب‌زا باشد و چگونه می‌توانند همراه با فرزندشان درباره آنها گفت‌وگو کنند. همراهی والدین در مطالعه یا تماشای آثار، تأثیر منفی را به حداقل می‌رسانداز سوی دیگر، خانواده‌ها باید بپذیرند که نیاز است هر فرد در زندگی آنچه را که می‌بیند و می‌شنود، بررسی کند سپس از آن در زندگی خود استفاده کند. توصیه‌های مشاور یا درمانگر نیز باید با شرایط واقعی هر خانواده هماهنگ باشد ولی درنهایت این خانواده است که باید بسنجد آیا می‌تواند این توصیه‌ها را عملی کند یا خیر.متأسفانه در فضای مجازی افراد زیادی خود را روان‌شناس معرفی می‌کنند بدون اینکه صلاحیت کافی برای این کار را داشته باشند. سازمان نظام روان‌شناسی و برخی نهادهای دیگر بر این موضوع نظارت می‌کنند، اما همیشه موفق به کنترل همه‌ نمی‌شوند. همان‌طور که برای نگهداری یک وسیله‌ گران‌قیمت به توصیه‌ هر کسی اعتماد نمی‌کنیم درباره‌ فرزندانمان ــ که ارزشمندترین دارایی ما هستند ــ نیز باید محتاط باشیم. هنگام دریافت توصیه از درمانگر باید اعتبار فرد مشاور را بررسی کنیم مثلا:
• تحصیلات و محل کار او کجاست؟
• چه تجربه‌ای دارد؟
• آیا خودش تجربه‌ فرزندپروری دارد؟
• پشتوانه‌ توصیه‌هایش چیست؟
همین معیارها در مورد کتاب‌ها هم صدق می‌کند. بسیاری از کتاب‌های جدید کودک و نوجوان پیام‌های مستقیمی دارند که بر خودمحوری تأکید می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که نقش بزرگ‌ترها، معلمان، اطرافیان و جامعه در داستان نادیده گرفته می‌شود. در نتیجه، برخی نوجوانان ممکن است این نگاه را پیدا کنند که «بدن من فقط مال خودم است و هر طور بخواهم می‌توانم با آن رفتار کنم.»
در مورد کتاب‌های تربیت جنسی نیز همین چالش وجود دارد. محتوای این کتاب‌ها باید متناسب با سن و درک کودک باشد، زیرا آنها زمینه‌ کافی برای پذیرش مستقیم چنین مطالبی را ندارند. تربیت جنسی، در اصل موضوعی فرهنگی است و نباید به‌طور جدا از بافت فرهنگی خانواده‌ها و جامعه ارائه شود. برخی از این کتاب‌ها آموزه‌هایی دارند که با آموزش‌های تربیتی ما در تعارض است. مثلاً این ایده که «بدن کاملاً مال خودمان است و برای تصمیم گیری درباره آن مختار هستیم» در نگاه فرهنگی ما به‌طور مطلق درست نیست؛ نوجوان ممکن است به دلیل هیجانات و بدون شناخت خطرات بگوید: «بدنم مال خودم است، پس می‌توانم آن را بدون در نظر گرفتن شرایط در اختیار دیگری قرار دهم.»اهالی ادبیات کودک و نوجوان بیشتر بر جنبه‌های ادبی و سرگرمی کتاب‌ها تأکید دارند. روان‌شناسان نیز پیامدهای بلندمدت را مدنظر قرار می‌دهند، اما کتابی که به کودکان داده می‌شود باید از همه‌جهت سنجیده باشد حتی اگر در نگاه اول بی‌خطر به نظر برسد؛ زیرا تجربه نشان داده است که کتاب‌ها می‌توانند اثرات ماندگاری بر ذهن بگذارند. همه‌ ما گاهی کتابی خوانده‌ایم که مدتی در فضای آن زیسته‌ایم یا خود را در آن شرایط تصور کرده‌ایم.
در روان‌شناسی کودک و نوجوان، نقش هویت ملی و حس تعلق به وطن چه جایگاهی دارد؟ پس از دفاع مقدس ۱۲ روزه، توجه به هویت ایرانی و وطن‌دوستی در میان والدین و جامعه پررنگ‌تر شده است. از دیدگاه شما، کتاب‌ها به‌عنوان یک رسانه فرهنگی چگونه می‌توانند به شکلی سالم این حس هویت، وطن‌دوستی و تعلق فرهنگی را در کودکان و نوجوانان تقویت کنند؟
بحث هویت در دوران کودکی و نوجوانی بسیار اهمیت دارد. در این مرحله، افراد به دنبال احساس تعلق هستند و هویت برایشان جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند. درست است که امروز جهان به یک دهکده‌ جهانی تبدیل شده و نسل جدید جذب ارتباطات میان‌فرهنگی می‌شود، اما در عین حال گرایش‌های فرهنگی و ملی همچنان برایشان معنا و آرامش متفاوتی به همراه دارد. مراسم‌هایی مانند شب یلدا یا عید نوروز نمونه‌هایی هستند که هم در کتاب‌ها و هم در رسانه‌ها می‌توانند این حس تعلق را تقویت کنند.تقویت هویت ملی الزاماً نیازمند کتاب‌های تألیفی مستقیم نیست. حتی اگر در یک اثر جهانی شخصیت داستان درباره‌ وطن و فرهنگ خود سخن بگوید همین موضوع می‌تواند در کودکان و نوجوانان ما هم اثر مثبت بگذارد. مثلاً وقتی کودکی در کتابی درباره یکی از کشورهای آفریقایی روایت می‌کند که به آداب و رسوم خود پایبند است کودک ایرانی نیز متوجه می‌شود که تعلق به فرهنگ یک ارزش جهانی است و همین او را نسبت به فرهنگ و هویت خودش حساس‌تر و متعهدتر می‌کند.کتاب‌هایی که به معرفی آداب و رسوم کشورهای دیگر می‌پردازند به کودکان و نوجوانان می‌آموزند که احترام به فرهنگ و هویت، بخشی از ویژگی مشترک انسان‌هاست. این یادگیری غیرمستقیم کمک می‌کند بچه‌های ما نیز نسبت به فرهنگ ایرانی خود احساس غرور و مسئولیت کند حتی بدون آنکه کتاب پیام مستقیم «وطن‌دوستی» را تبلیغ کند.
در دوره‌های خاص مانند پس از جنگ، توجه به این موضوع طبیعی است که بیشتر شود. حس تعلق، یکی از نیازهای اساسی انسان در هرم مازلوست. افراد وقتی خود را متعلق به یک فرهنگ می‌دانند پایبندتر به ارزش‌ها، هنجارها و بایدها و نبایدهای آن جامعه رفتار می‌کنند. این پایبندی نه‌تنها به رشد و تعالی فرد کمک می‌کند بلکه نقشی اساسی در سلامت روان او نیز دارد.
بازگشت