Logo

صفحه اصلي > گزارش > افطاری ساده جنگندگان با آتش

افطاری ساده جنگندگان با آتش


24 تیر 1393. نويسنده: monshi
افطاری ساده جنگندگان با آتش


کمتر حادثه ای است که آژیر خودروهای قرمز را به صدا در نیاورد، لحظه ها برای جان برکفان آتش نشان، فرصتی است به جنگ با آتش رفته و جان حادثه دیده ای را از میان شعله ها نجات دهند.
تابستان گرم و ماه روزه داری است، حادثه خبر نمی کند، آتش حرف اول را در حادثه ها می زند، مردان و زنان آتش نشان در این روزها همچون گذشته پای ثابت حادثه ها هستند با مهار آتش و حوادث دیگر، انسانی آسیب نبیند و قلبی از تپش نایستد. ماموران ایستگاه شماره 12 عظیمیه کرج طبق معمول، همچون سایر ایستگاه های هفده گانه کرج دم غروب کنار خودروها گوش به فرمان مرکز پیام برای امدادرسانی به حادثه دیدگان احتمالی هستند. تصورم این بود که پس از پایان یک روز سخت و نفس گیر، اینک نوبت صرف یک افطاری مفصل است تا بدن ها برای ماموریتی دیگر انرژی بگیرند، به یکباره جوانی حدود 20 ساله که او را همیار آتش نشان می نامیدند با یک هندوانه، چند نان بربری و یک کیلو سبزی در دست وارد ایستگاه شد و درچشمی به هم زدن بساط افطاری مهیا شد، صدای ممتدد بیسیم حکایت از امداد رسانی در گوشه گوشه کلانشهر دارد. سرآتش نشان با همکاران مشغول صحبت است و آنان برغم نزدیک شدن لحظه افطار کماکان برای امدادرسانی برنامه ریزی و نوبت بندی می کنند، به قول آنها عجیب است که بسیاری حوادث دم غروب رخ می دهد، گویا آمار اتفاق های این مواقع نیز براین نظر صحه می گذارد. محسن از جمله آتش نشانانی است که مرتب دور خودروها چرخ می زند تا اگر اشکال فنی یا ایرادی هست، برطرف کند، با اینکه او و همکارانش روز پرکاری تا افطار را پشت سر گذاشته اند. حلاوت و شیرینی در جمع مهربان آتش نشانان با صحبت های آنان بعد از یک روز کاری آن هم در تابستان و روزه داری شنیدنی است. سر صحبت را نخست با محسن کهن ترابی باز می کنیم که می گوید به سختی ها عادت کرده ایم ، هرحادثه تلخی هایی دارد از اینکه خداوند این توفیق را به ما داده تا به مردم کمک کنیم، احساس رضایت دارم، امیدوارم هیچ حادثه ای پیش نیاید. او گفت: آنچه به ما انگیزه کار می دهد دعای خیرمردم است که می گویندˈ خدا پدرت را بیامرزدˈ. سرآتش نشان احمد رودکی کم رو و خجالتی با حالتی خاص جلو می آید، می گوید این کار سخت است اما خدایی است، معتقدم خدا به ما نظر دارد، دیدن حادثه های مرگبار دل هر کس را به درد می آورد، ما هر روز با حادثه سر و کارداریم. او حاضر به بازگویی حوادث تلخ نیست، اما به اصرار می گوید: دوست ندارم خاطرتان را آرزده کنم، همین بس که برخی حادثه ها از جمله مرگ کودکان در تصادف و آتش سوزی بسیار آزار دهنده است. از آسیب جسمی آتش نشانان می پرسم، یکی از آتش نشانان جوان دست سوخته خود را بالا برد و گفت این یک نمونه است، البته خدا را شکر، مهارت بچه ها هنگام عملیات موجب کاهش آسیب می شود. گرم صحبت با آتش نشانان بودیم که عبدالرضا فولادی رییس ایستگاه 12 عظیمیه کرج به جمع ما پیوست و با قدردانی از در ایستگاه ، ما را به افطار دعوت کرد. نان، پنیر، چای و مقداری سبزی، سفره افطاری این مردان آتش نشان را تشکیل می داد، با روی گشاده از ما پذیرایی کردند، می گفتند قدمتان مبارک بود، بیشترمواقع افطاری را داخل خودروها صرف می کنیم زیرا درحال ماموریتیم، امشب قسمت شد اینجا دور هم باشیم. محمد رحیمی دانشجوی نرم افزار یارانه، سه سالی است که مشتاقانه همیار آتش نشانان شده و با آنان همکاری می کند، خودجوش برای آتش نشانان سفره افطاری پهن کرد و به آنان چای و آب می داد، او آرام و بی صداست اما تنها نیست، جمع مهربان آتش نشانان دوستان دیگری دارد، فرزند خردسال مرد سبزی فروش سر کوچه و تعداد دیگری از نوجوانان و جوانان، ایستگاه پاتوق امداد رسانی آنان است که سر افطار به خانه های خود رفتند. پس از صرف افطاری به اتاق رییس ایستگاه رفتیم، آنجا هم دیدنی بود، بچه های آتش نشانان اسباب بازی ها خود را به پدرانشان هدیه کرده بودند، کلکسیون ماشین های کوچک در گوشه اتاق رییس خودنمایی می کرد. یکی از بچه ها، نقاشی بابایش را کشیده بود و بالای نقاشی نوشته بود،ˈ بابا فرید ˈ، این نقاشی در اتاق رییس ایستگاه دیدنی بود. رییس ایستگاه در توضیح نقاشی ها و اسباب بازی ها برایمان گفت، بچه ها هم به نوعی در امدادرسانی ما را تشویق می کنند، این تصاویر و اسباب بازی ها را که می بینیم ، تشویق و ترغیب می شویم، با به صدا درآمدن آژیر خطر ابتدا بچه ها جلوی چشمانمان می آیند، لحظه ها برایمان فرصت است، حداکثر 10 دقیقه طول می کشد تا خود را به محل برسانیم، بعضی مواقع ترافیک وقتمان را می گیرد، اما مردم همکاری خوبی دارند. رییس ایستگاه گفت: ماهانه به طور متوسط 50 ماموریت امدادی انجام می دهیم، آتش نشانان علاوه بر این کلانشهر میلیونی، به مناطق همجوار، همچون جاده کرج – چالوس، بزرگراه کرج – تهران و آزاد راه کرج – قزوین خدمات دهی می کنند. از حق و حقوق سخن به میان آمد، آتش نشانان ترجیج می دادند بیشتردرباره امدادرسانی صحبت شود، می گفتند اگر به ما حقوق هم ندهند با تمام وجود حاضریم تا آخرین لحظه های زندگی به حادثه دیدگان امداد رسانی کنیم، حلاوت وشیرینی که در خدمت به مردم است در مادیات نیست. گرم صحبت با این عزیزان بودم ، یادم آمد هفتم مهر روز آتش نشان است با خود گفتم این ها فرزند مهر و مهربانی اند، سخن کوتاه کن تا مجالی برای خدمتی دوباره یابند، درمیان آن همه تکریم و مهربانی با جمع صمیمی آنان خداحافظی کردم. از هفده ایستگاه آتش نشانی کلانشهر کرج یک ایستگاه ویژه بانوان آتش نشان است که تاکنون فعالیت های آنان ستودنی بوده است. کلانشهر کرج نزدیک به دو میلیون نفر جمعیت دارد ، حادثه ها در این کلانشهر و جاده های منتهی به آن کم نیست، از آتش سوزی در واحدهای مسکونی، تجاری و اداری تا باغ ها، مزارع، ضایعات، کارخانه ها و خودروها، تصادفات هم پای ثابت حادثه های روزانه چهارمین کلانشهر کشور و استان البرز هستند. در تمام روز، آتش نشانان در 16 شهر و مناطق دیگر استان البرز به چشم می خورند و کمتر کسی هست که بگوید امروز خودروهای آتش نشانان را ندیده ام، کار آنان همانند بسیاری از حرفه ها سخت و دشوار است، به قول خودشان دیدن صحنه های خطر و امداد و نجات، بخصوص هنگام جنگ با آتش، کارهر کسی نیست.

بازگشت