Logo

صفحه اصلي > گزارش > ایرادهای اساسی آموزش هنر در مدارس

ایرادهای اساسی آموزش هنر در مدارس


17 دی 1393. نويسنده: monshi
ایرادهای اساسی آموزش هنر در مدارس


شیوه آموزش هنر و فرهنگ و تبیین جایگاه آن بین دانش آموزان مدارس امری غیرحرفه ای و مغفول مانده که لزوم بازنگری کارشناسانه ضربتی آن به شدت احساس می شود.
توجه به درس هنر و نقش هنر از قصه گویی و نقالی، نقاشی و خوشنویسی، شناخت رنگ ها، موسیقی و شعر، نمایش و تمام هنرهای هفتگانه در توسعه فعالیت های امور تربیتی امری بسیار ضروری، زیربنایی و آینده ساز است. در تاریخچه آمورش هنر ایران اشاره شده که شیوه آموزش استاد-شاگردی، مراد و مریدی اولین گامهای آموزش این مرز و بوم بوده و هنرجویان و شاگردان در کارگاه و هنرکده سنتی استاد و مراد درس می گرفتند و اصول و رموز هنری در کنار آنچه برای زندگی فردای ایشان لازم بود،همگام رنج آموختن، سینه به سینه به شاگردان انتقال داده می شد. این روند تا میانه های سده گذشته نیز ادامه داشت. با پدید آمدن مدارسی نو آور و پیشرو چون دارالفنون، مجمع الصنایع، هنرستان نقاشی و مدارس بعدی، به مرور روش سنتی آموزش استاد و شاگردی پایان گرفت و به صورت آکادمیک و علمی و بیشتر بر پایه شیوه های غربی، بنیان آموزش نوین هنری ایران پی ریزی شد.
بی‌برنامگی سبب بی تفاوتی و بی انگیزگی بيمارگونه دانش آموختگان
کم‌توجهی و بی‌برنامگی سبب بی تفاوتی و بی انگیزگی بيمارگونه ای در دانش آموختگان نسل پيش بوده چنان‌كه هنوز هم در غالب مناطق، نقش مدرسه در شکل‌گيری فرهنگ هنری دانش‌آموزان بسيار رقت‌انگيز و محدود به فعاليت های عاميانه و تزئينی است و در پایه راهنمایی و دبیرستان به زیر صفر رسیده و با هجوم هنرهای جذاب نمای غربی به رتبه منفی تنزل می یابد. متاسفانه با نگاهی گذرا به آنچه در مدارس ابتدایی تا پیش دانشگاهی ایران می گذرد درمی یابیم جایگاه هنر و آموزش در بین دانش آموزان مدارس تقریبا هیچ یا نزدیک به صفر اس برنامه های تکراری و کليشه‌‌ای مانند کپی از روی الگو، ساختن روزنامه‌های ديواری بی هدف، کار با دانه‌های حبوبات و تزیين کلاس و ...، که هر چند ممکن است دست‌مايه‌‌ای از هنر داشته باشند، در پایان نتیجه معکوس داشته و با وجود منابع و امکانات آموزش و مدیا و داشته های امروز بسیار پیش پا افتاده و نوعی رفع تکلیف به نظر می رسند. عدم توانایی در يافتن روش های پیشبردی، پيگيری و پیوستگی مطالب، چالشی بزرگ به‌خصوص برای معلمان تازه‌کار و با توجه به وسعت شاخه های گوناگون هنر امری خطیر و پرمسئولیت است.
نا آگاهی دشمن خلاقیت های هنری بومی است
طبیعی است با ابزار ناقص واطلاعات نامربوط و قوانین غیرحرفه ای و غیرهنری که معمولا توسط افرادغیرکارشناس در آموزش و پرورش تدوین می شوند، درهای خلاقیت به روی دانش آموز و مربی بسته شده و برپایی جشنواره های نیم بند و منقطع سالیانه برون داد قابل توجهی نخواهد داشت. اگر بپذیریم رسالت هنر رشد و تعالی فکر و روح و فرهنگ است و ابزاری کار آمد برای رساندن پیام های تربیتی و هویتی به مخاطبان، باید گفت زمان را تا امروز باخته ایم و اگر فکری به حال فردا نشود دشمنان به کمین نشسته فرهنگ و هنر از درون و برون مرزها فرهنگ و هنر اصیل و شاخص و بومی ما را بیش از پیش به یغما خواهد برد.
بازنگری قوانین و چارچوبهای هنری ناقص الزامی به نظر می رسد
جمال جنانی دبیر آموزش و پرورش به عنوان یکی از فعالان عرصه هنر در این وزارتخانه می گوید: شکی نیست آموزش و پرورش و مخاطبین این بزرگترین نهاد جامعه مدنی برای هر نظام و سیستمی از بالاترین درجه اهمیت برخوردار است و نظام آموزش بر مدار منویات اعتقادی و آرمان های مورد قبول جامعه طراحی و تدوین می شود. وی معتقد است: در این نهاد، نوباوگان و نوجوانان ضمن تجهیز به دانش های عمومی، در برابر ویروس های اندیشه و اعتقاد نیز واکسینه می شوند که این وظیفه آخری به عهده نظام ارزشمند پرورش است که هم عرض و دوشادوش آموزش دو بال پرواز آینده سازان میهن به سمت تعالی و رشد هستند. وی با تاکید بر لزوم بازنگری قوانین و چارچوبهای هنری ناقص موجود می گوید: هنر تنها به مسابقاتی نمادین و بی روح و رمقِ فرهنگی و هنری معطوف شده که بخشنامه های غیر فنی و بدون پشتوانه کارشناسی و هنری، چنان محدودش نموده که به نظر می رسد نبودش بهتر از بودنش است. وی با اشاره به برخی مشکلات اداری و مالی در این وزارت خانه می افزاید: بی شک چنین مشکلاتی هست اما پایه تمام مشکلات اقتصادی نیست بسیاری از غفلت ها، ارتباطی با منابع مالی ندارد و نکاتی است که بی تردید از چشم و ذهن تدوین کنندگان نظام آموزش و پرورش دور مانده است. جمال جنانی نتیجه این از هم گسیختگی را رویگردانی نسل جوان از آنچه ما به نام هنر در رسانه های داخلی و برنامه های آموزش برایش تدارک دیده ایم دانسته و با ابراز نگرانی از روند این شیوه می گوید: با نگاهی به توفیقات سردمداران رسانه های بین المللی درمی یابیم که آن ها از ابزار هنر به زیباترین شکل بهره برده اند و ما در سیستم آموزش و پرورشمان هیچ جایگاهی برای مقوله استراتژیک و پر اهمیت «هنر» پیش بینی نکرده ایم. دانش آموز ما دروس تئوریک را در چارچوب دقیق طراحی شده مسئولان می آموزد اما در مقوله هنر ، جای خالی را قدرت های جهانی پر می کنند . چون هیچ برنامه ای برای هنر در آموزش و پرورش وجود ندارد و این یعنی زیبایی شناسی هیچ جایگاهی در آموزش و پرورش ندارد. فرهنگ غالب جهانی ذائقه و سلیقه نونهالان و جوانان ما را مدیریت و رهبری می کند و ما بدون داشتن برنامه و حتی دغدغه ای، فضا را تمام و کمال به آن ها سپرده ایم. معاون یکی از مدارس فرزانگان و استعدادهای درخشان شهر کرج می گوید: بزرگترین دغدغه آموزش و پرورش نبود نیروی متخصص در تدریس هنر است. مژگان ربیعی که خود در زمینه موسیقی و نقاشی از هنرمندان با تجربه است می افزاید: از آنجایی که هنر با روانشناسی عجین و گره خورده است، می تواند از نظر تربیتی و اخلاقی بر رفتار دانش آموزان اثر بگذارد و به زیباترین شکل در قالب هنر این امر امکان پذیر است پس چرا نباید این کار را انجام داد؟ از طرفی هنرهای آوایی و نمایشی می تواند روح همکاری و کار گروهی را در دانش آموزان زنده کند و لذت موفقیت‌ها را در گروه به آنها بچشاند. وی می گوید: جای پرسش است که چرا نیروی متخصص تربیت نمی شود؟ در حالیکه انجام امور تربیتی و فعالیتهای فرهنگی هنری منوط به داشتن مربی متبحر است. وقتی در یک درس نیروی متخصص تدریس وجود نداشته باشد مسلما تمام ابعاد آموزشی آن درس از بین می رود و نابود می شود.
مسابقات هنری مدارس استعدادها را کشف و سپس به حال خود رها می کند
معاون پرورشی و تربیت بدنی ناحیه ۳ آموزش و پرورش کرج هم می گوید: هنر در مدارس عادی تقریبا جایگاه تخصصی ندارد و فقط در هنرستانها به صورت تخصصی به برخی هنر ها پرداخته می شود. مرتضی جباری می گوید: در خصوص هنرهای تجسمی، مدارس عادی کار چندانی انجام نمی دهند، نیروی متخصص مدرس بسیار کم است از طرف دیگر نیاز به بازنگری درس هنر هم ضروری به نظر می رسد. وی می گوید: در زمینه هنرهای آوایی نیز مدارسی که تمایل به شرکت در مسابقات دارند هزینه می کنند و کارهای خوبی هم انجام شده ولی کافی نیست زیرا به طور مقطعی و تنها برای مسابقات است. البته این امر عمومیت نداشته و مربیان خوبی هم هستند که به طور گمنام نه برای گزارش کار و فقط با عشق و با نیت تعلیم و تربیت بچه‌ها کار می کنند. به گفته این مسول جایگاه بسیاری از هنر ها در مدارس خالیست، در مدارس بیشتر به محفوظات توجه می شود تا معلومات هنری، اگر چه می تواند هماهنگی بین دست و چشم و گوش و مغز را به دانش آموزان هدیه کند و توانمندی های آنها را افزایش دهد. از طرفی هنرهای آوایی و نمایشی می تواند روح همکاری و کار گروهی را در دانش آموزان زنده کند و لذت موفقیت‌ها را در گروه به آنها بچشاند. مرتضی جباری در تحلیل دستورالعمل ارائه شده به مدارس جهت برگزاری مسابقات هنری می گوید: دستورالعملی که تدوین شده حاصل زحمات متخصصان و نسبتا جامع است ولی ابهاماتی دارد که باید برطرف شود از طرفی هنرهای ذکر شده در آن در همه جای کشور قابل اجرا نیست و رقابت در هنر یکی از آسیب های بزرگ است که سبب شده گروهی از دانش آموزان مستعد روحیه کار را از دست بدهند. به گفته وی از آسیب های بزرگ دیگر در مسابقات هنری این است که اگر چه پس از اجرا استعداد ها شناسایی شده، در رقابت‌ها شرکت داده و بعضی هم رتبه های استانی و کشوری می آورند ولی بعد از پایان مسابقات رها می شوند و اگر اعتبارات مالی اجازه دهد در نهایت تنها به یک جشنواره ختم می شود. به گفته وی دستورالعمل مسابقات در برخی از رشته ها راه را بر خلاقیت می بندد و هنر کلیشه ای را ترویج می کنند، به طور مثال اختصاص امتیاز ویژه برای سرودهای آوای مدرسه که اکثرا قدیمی است و هر سال تکرار می شوند به خلاقیت مدارس در ساخت آهنگها و سرودهای جدید لطمه وارد کرده است. بی شک چنانچه توجه به بعد زیبایی شناختی در اجرای امور تربیتی هماهنگ با تحولات و تغییرات اجتماعی و فرهنگی و... مخاطبین صورت پذیرد جذابیت و توسعه این امور را به دنبال خواهد داشت. در فرآیندهای زیبایی شناختی، از دیدگاه تاریخی، عرف و سنتها مقررات ویژه ای به وجود آمده است که نیازمند بازنگری کارشناسانه و روانشناسانه است. با تغییر فلسفه مسلط اجتماعی و محیط این مقررات و سنتها به چالش کشیده می شوند و هنرمندان فرآیندهای زیبایی شناختی جدیدی را خلق می کنند.


بازگشت