صفحه اصلي > گزارش > بازخوانی خاطرات کرجیها از حضور امام
بازخوانی خاطرات کرجیها از حضور امام12 بهمن 1394. نويسنده: monshi |
مرور خاطرات شهروندان کرجی از حضور امام (ره) که تابستان سال ۳۹ را در محله حصار کرج زندگی کردند خالی از لطف نیست این خاطرات مانند برگ زرینی در تاریخ استان البرز میدرخشد. حضور ارزشمند امام خمینی (ره) در تابستان سال ۱۳۳۹ در محله حصار کرج بهانهای شد تا در سالروز ورود ایشان به کشور خاطرات اهالی منطقه حصار را مرور کنیم. اقامت امام راحل در کرج کوتاه و بهمنظور استراحت و استفاده از آبوهوای خوب آن موقع کرج بوده است. امام (ره) در طول اقامت به همراه خانواده به مطالعه و نگارش دروس حوزوی مشغول بود و از مصاحبت با دوستان وفادارش لذت میبرد و به اتخاذ تصمیمات مهم درزمینهٔ مسائل سیاسی وقت، میپرداختند. در سالهای بعد هم، امام به رفتوآمد و ارتباط با انقلابیون کرج ادامه دادند. دوستان کرجی امام (ره) ایشان را در امور انقلابی علیه حکومت شاه، کمک و همراهی میکردند ازجمله آنها میتوان به شیخ حسین لنکرانی اشاره کرد. شیخ لنکرانی از روحانیون برجسته و معتمد مردم محله حصار کرج بود وی در زمان حضور امام خمینی(ره) در کرج در خدمت ایشان بود و تا پایان عمر این دوستی و همراهی را ادامه داد. حجتالاسلام ابوذر تنها کسی که در اردبیل اسم امام خمینی را علنی در منابر آورد و در مسجد قاسمیه و منازل آقایانی که به امام خمینی(ره) علاقه داشتند از امام یاد میکرد در اردیبهشت ۱۳۷۳ شمسی درباره حضور امام در کرج چنین میگوید: مرحوم لنکرانی باغی در کرج داشت که به علت تنگنا و فشار شدید اقتصادی در دهه ۴۰ ناچار شد آن را بفروشد. مرحوم لنکرانی میگفت من در این باغ از شخصیتهای بزرگی نظیر حاجآقا روحالله خمینی پذیرایی کردهام آنجا من نمیدانستم ایشان (امام راحل) تیراندازی بلد است ما چندین بار مسابقه تیراندازی دادیم و یکبار هم حاجآقا روحالله از من بردهمه نهالهای آن باغ را من با دست خود کاشتهام و نهرهایش را همهجا خودم کندهام، بعضی مواقع کارگر میگرفتم ولی اکثر مواقع خودم کار میکردم. حجتالاسلام ابوذر در ادامه میگوید: شیخ لنکرانی از مرغداری، کشاورزی، نهالکاری، آب درآوردن، حوض درست کردن، باغبانی و پیوند انواع درختان در باغ کرج خود برای ما تعریف میکرد و توصیه میکرد تا آنجا که میتوانید از سهم امام استفاده نکنید و در تأمین مخارج زندگی خودتان متکی باشید و میافزود بدترین چیزها در زندگی یک مرد آن است که متکی به غیر باشد. حجتالاسلام شیخ محمد فاضل اشتهاردی از شاگردان امام ماجرای حضور امام در منطقه حصار کرج را چنین شرح میدهد: «در سال ۱۳۳۸ امام خمینی (ره) به علت مریضی در قم به پزشک مراجعه کردند ولی پزشکان کسالت ایشان را تشخیص نداند. ازاینرو به حضرت امام پیشنهاد کردند که در منطقهای خوش آبوهوا استراحت کنند تا اگر براثر فشار درس و بحث، عارضهای پیشآمده باشد رفع شود. امام خمینی (ره) در آن زمان هم صبح و همعصر تدریس داشتند. در این مدت ایشان دو درس را تدریس میکردند که مطالعه آنها حداقل ۵ تا ۸ ساعت زمان میبرد. عدهای از شاگردان امام راحل پیشنهاد کردند و تابستان را در آنجا بگذرانند تا اینکه از امکانات پزشکی تهران نیز برخوردار باشند. وی ادامه میدهد: سرانجام حضرت امام سکونت در کرج را پذیرفتند و من مأمور شدم که برای ایشان منزلی تهیه کنم. امام فرمودند تا آنجا که ممکن است منزل ایشان جایی باشد که سروصدا کمتر است. پس از اسکان امام راحل به همراه خانواده در کرج برخی اعتراض کردند که چرا حضرت امام بدون اطلاع قبلی وارد کرج شدهاند و از ایشان استقبالی به عمل نیامده است. در همان روزهای اول سکونت امام در کرج عدهای از رجال تهران و کرج با علمای تهران به زیارت امام راحل آمدند. آنها اصرار داشتند که امام به مهمانی آنها برود اما امام فقط شرکت در یک مهمانی را پذیرفت ویژگی این مهمانی این بود که تمام اقشار مردم حضور داشتند. روایت دختر امام (ره) از حضور ایشان در کرج دختر امام (خانم فریده مصطفوی) در خصوص حضور ایشان در کرج میگوید: در خرداد سال ۳۹ امام به محله حصار کرج رفتند و آنجا به مدت سه ماه ساکن بودند. کوچهای بود که رودخانهای از کنارش میگذشت. گمان میکنم یکطرف خانهها و طرف دیگر رودخانه بود. کرج مثل الآن بزرگ نبود بیشتر باغ بود. معمولاً وقتی امام از قم خارج میشدند اواخر خرداد بود و اواخر شهریور هم برای شروع کلاسها و درس هاشان برمیگشتند. چون تابستانها قم خیلی گرم بود و آب خیلی کم میشد برای خانواده مشکل بود که توی گرما و بیآبی قم دوام بیاورند و وسایل خنککننده اصلاً نبود. از قم خارج میشدیم حتی شهریور هم که برمیگشتند مدتی را تا نیمههای مهر در پشتبام و حیاط یا زیرزمین بودند چون درسها از اول مهر شروع میشد امام اواخر شهریور به قم برمیگشتند. آن زمان (سال ۳۹) اصلاً امام وارد کارها سیاسی نشده بودند و آقای بروجردی هنوز در قید حیات بودند. همان رمانی که ما در کرج بودیم خیلی از علما و آقایان کرج و علمای تهران به دیدن امام میآمدند. حتی اهالی کرج بهحساب اینکه ایشان آقای روحانی هستند و از قم میآمدند و میدیدند که علما رفتوآمد میکنند آنها هم میآمدند ول اینکه بخواهند اهداف سیاسی داشته باشند نبوده است. خاطرات اهالی منطقه حصار کرج از حضور امام خمینی (ره) در ادامه صحبتهای تعدادی از اهالی حصار و همسایگان امام در زمان حضور ایشان در کرج را میخوانید که همچنان آن روزها را در یاد خویش زنده نگهداشتهاند. محسن صادقی که متولد ۱۳۲۸ است میگوید: من آبا و اجدادم بچه همین محل حصار هستند. یکی از اتفاقات مهمی که در حصار افتاد و بعد از مدتها متوجه شدیم ورود امام خمینی (ره) به کرج بود. روزهایی بود که من چهار بار به خانه امام میرفتم. آبانبار، بغل خانه امان جایی که بازی میکردیم بود. لب همان جوی جلوی در ورودی، جوی بلدیه رد میشود و درخت بید قطوری داشت، بازی میکردیم گاهی هم مادرم سرش را از درمیآورد بیرون صدا میکرد؛ محسن برو اینها را بگیر بیار برای آقاست. میدویدم میرفتم و آقا هم توی حیاط ایستاده بود. یکبار هم آقا را با عبا و عمامه ندیدم. همیشه پیراهن بلند سفید و عرق چین سفید کوچک داشت. خانهای که امام در آن سکونت داشت دو طبقه بود یک در هم از پایین داشت. یک باغ هم پشتش بود در ضلع شمالی یک دیوار داشت که یک نردبان پایش بود و از آنطرف کوتاه بود که امام بتواند در مواقع حمله ساواک فرار کندحاج حسین زکیخانی دیگر از اهالی حصار کرج است با دست به گوشهای از خانه اشاره میکند: «حضرت امام اینجا نماز میخواندند، همینجا» بغض گلویش را میگیرد. مدتی طول میکشد تا بغض در گلو که حالا تبدیل به اشک بر گونهها شده رها شود. حاج حسین میگوید: سه ماه ما در خدمتشان بودیم. شبها گاهی در همینجا نماز جماعت میخواندیم. حاج احمد بچه کوچکی بود. حاجآقا مصطفی طلبهای بود که هفتهای یکبار میآمد اینجا پیش پدر بزرگوارشان (پیرمرد باز بغض میکند و آرام اشک میریزد) ما اکثراً در همین مسجد کوچک نماز میخواندیم. وی در ادامه میافزاید: امام در سالها (حدود سال ۴۰) کسالتی داشتند و به توصیه دوستان باید در جای امن و ساکت و خوش آب و هوایی میبودند. قبلاً نهری از کنار درخت چنار بزرگ رو به روی مسجد روان بود. آب تهران از آن میگذشت. الآن با لوله میرود. آن موقع سرباز میرفت انتهای نهر هم بالای سر جوی (محلی در همان نزدیکی) بود. امام قبل از ظهر کنار نهر میرفت تا بالا و برمیگشت و بعدازظهرها همروی صخرهای نزدیک خانه مینشستند و محو تماشای این منظره میشدند. محله حصار ساواکی زیاد داشت آنها امام را از دور میپایند. زمان انقلاب یکی از سرهنگهای شهربانی را اول حصار دار زدند. ساواکیای بود به نام حیدری که سروان بود وی بالباس شخصی بهعنوان بچهمحل خیلی بین بچهها میآمد. خاطراتی که خواندید برگرفته از کتاب «آفتاب حصار» بود. در این کتاب تاریخ شفاهی مردم محله حصار کرج در زمان حضور امام خمینی (ره) طی سالهای ۳۹ تا ۴۱ پرداختهشده است. خانم سعیده محرمی و سمیر کتف این کتاب را بهصورت مصاحبه، تدوین و پژوهش تألیف کردهاند. نویسندگان این کتاب میگویند: تحقیق و پژوهش پیرامون حضور امام خمینی در کرج در آغاز برایمان فقط یک پروژه بود. اما ویژگیهای شخصیتی امام (ره) بهمرور آنقدر جذبمان کرد که هر چه پیش میرفتیم احساس میکردیم هر چه بپرسیم، بشنویم و بنویسیم باز کم است. این کتاب شرح خاطرات اهالی حصار کرج از حضور امام خمینی (ره) در کرج است. حضرت امام سه ماه تابستان سال ۱۳۳۹ را به خاطر آبوهوای مناسب در کرج در خانهیکی از معتمدین متدین کرجی به نام «حاج محمدعلی ملک خانی» گذراندهاند و ایشان همچنین طی سالهای ۳۹ تا ۴۲ بهواسطه آشنایی با شیخ لنکرانی یکی از روحانیون بانفوذ در کرج به این شهر رفتوآمد داشتهاند. کتاب «آفتاب حصار» را انتشارات سوره مهر زیر نظر حوزه هنری منتشر کرده است. بازگشت |