صفحه اصلي > یادداشت > تیتر پایانِ زندگی «آقای تیتر» زده شد
تیتر پایانِ زندگی «آقای تیتر» زده شد5 اردیبهشت 1394. نويسنده: monshi |
خورشید زندگی سلطان تیتر مطبوعات ایران در 64 سالگی غروب کرد و استاد حسین قندی که سالها از بیماری آلزایمر رنج می برد و چندی پیش نیز به دلیل سکته مغزی به کما رفته بود، با کوچ از دنیای خاکی، تیترهایش را برای همیشه دلواپس گذاشت و قند خون مطبوعات ایران را از فشار انداخت! حدود پنج سالی بود که گرچه استاد در اثر ابتلا به بیماری نادر مغزی «هزار علت»، حافظه خود را از دست داده بود اما بیش از هر زمان دیگری در یاد و خاطره همکاران مطبوعاتی کشور بود و دعا برای بازگشت سلامتی به جسم و روح آن استاد فرهیخته و بزرگوار همواره ورد زبان دوستداران تیترهای ناب «آقای تیتر» بود و جا دارد که این چند بیت از اشعار حضرت سعدی را تقدیم استاد حسین قندی کنیم؛ «به دل گفتم از مصر قند آورند، بر دوستان ارمغانی برند / مرا گر تُهی بود از قند دست، سخن های شیرین تر از قند هست / نه قندی که مردم به صورت خورند، که ارباب معنی به کاغذ برند.» قلم فرسایی در وصف روزگار معلمی که صدها خبرنگار و روزنامه نگار پای تخته سیاه او الفبای تیتر زدن و تنظیم خبر و گزارش را آموخته اند، چندان آسان نیست و اگر آنطور که شایسته است حق مطلب درباره استاد قندی بیان نشود، آن وقت بدهکار واژه ها نیز می شوی! اما به راستی چگونه می توان هزاران ساعت از عمر استادی که برای جلوگیری از آفت زدگی و خمودگی مطبوعات کشور جنگید و فعالان این عرصه را به حفظ آزادگی و اصالت قلم و نیز احترام به آزادی بیان دعوت کرد را در چند سطر بی روح به تصویر کشید و آنطور که باید و شاید احترام قلبی و درونی به این مرد دوست داشتنی را مجسم نمود که؛ «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق...» آنطور که ذیل اخبار مربوط به کوچ همیشگی استاد حسین قندی امضاء می شود؛ آقای تیتر مطبوعات ایران در یکی از روزهای پایانی (اسفند ماه) سال 1330 در سبزوار مشهد دیده به جهان گشود اما فصل شکوفایی زندگی اش در پایتخت (تهران) رقم خورد. 15 یا 16 سال داشت که تب نویسندگی با غلیان احساسی ناشی از وقوع زلزله ای مرگبار در یکی از روستاهای خراسان در او بالا گرفت و برای همدردی با زلزله زدگان قطعه شعری زیبا سرود. دفترچه حضور وی در مطبوعات کشور پس از قبولی در رشته روزنامه نگاری دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی با حضور در روزنامه کیهان ورق خورد و پس از سالها استمرار فعالیت و کسب تجربه در دیگر روزنامه های مشهور و پر تیراژ همچون درختی پربار به درجه استادی نایل آمد و به «سلطان تیتر» شهرت یافت. از جمله ماندگارترین تیترهای استاد حسین قندی می توان به این موارد اشاره کرد؛ مردی که چشم ما شد (برای گفتوگو با پروفسور کاظم معتمدنژاد، پدر علم ارتباطات ایران)، علی حاتمی داستان مرگ را کلید زد (برای خبر درگذشت علی حاتمی، کارگردان نامی ایران)، کودکانی که به خاکستر نشستهاند (گزارشی از مرکز نگهداری معلولان ذهنی) و در شرقیترین شرق، بوی تند غرب میآید (گزارش اصابت موشک آمریکا به هواپیمای ایرباس ایران). مرگ، بزرگی "قندی" را یادآور شد / استاد دیگر غصه فراموشی ندارد! شادروان استاد احمد آرمون یکی از پیشکسوتان عرصه مطبوعات و ادب که حدود دو سال قبل آخرین غزل زندگی اش در کرج سروده شد و همچون مصراعی نگران شاه بیت مرگ را به آغوش کشید تا برای همیشه از دلواپسی هایی که در اشعار و تیترهایش از آنها گلایه مند و گریزان بود، رهایی یابد، یکی از همکاران مرحوم استاد قندی در روزنامه ابرار بود. استاد آرمون همواره از تعابیر زیبایی برای وصف دوران شیرین همکاری با استاد قندی بهره می برد و باور داشت که تیترها همواره در برابر تبحر و تسلط کامل «سلطان تیتر» تسلیم و چهار زانو بودند و این (مرحوم) قندی بود که به تناسب استخوان بندی و محوریت خبر یا گزارش از تیترها برای استحکام و تاثیرگذاری بیشتر نوشته استفاده می کرد. آرمون، قندی را «شکر پاره» مطبوعات می خواند و مرور خاطراتش را مایه آرامش می دانست؛ یاد هر دو استاد بخیر که مرواریدهایی بودند در صدف مطبوعات کشور... حالا طی امروز و فردا شانه های خمیده شاگردان و دوستداران استاد آماده تشییع و خاکسپاری پیکر «آقای تیتر» مطبوعات ایران می شوند؛ مردی که دیگر تیتر نمی زند و در آغوش خاک، استراحتی طولانی مدت خواهد داشت و شاید در چشمانش برق حسرتی موج بزند برای سالهایی که می خواست به یاد داشته باشد اما نمی توانست، سالهایی که تلاش می کرد تیتر اتفاقات تلخ و شیرین زندگی روزمره اش را خودش انتخاب کند اما انگار تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورده بود تا آخرین فصل از دفتر زندگی استاد مطبوعات ایران اینگونه تیتر بخورد؛ «مرگ، بزرگی "قندی" را یادآور شد / استاد دیگر غصه فراموشی ندارد!» «پایگاه خبری مدیریت شهری کرج» خزان زندگی شادروان استاد حسین قندی که با بیش از شش دهه زندگی ساده و شرافتمندانه به تعبیری ناب برای آیه شریفه «فتبارك الله احسن الخالقين» (آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.) مبدل شد و تجسمی زیبا از کلام الهی «ن و القلم و ما یسطرون» (نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند.) را خلق کرد، را به خانواده بزرگوار ایشان، همکاران وی در سنگر خبر و اطلاع رسانی و دوستداران استاد تسلیت گفته، علو درجات و همنشینی با سلسله جلیله شهداء و صالحین را برای روح آن عزیز سفر کرده و صبر جمیل و اجر جزیل را برای بازماندگان از درگاه باری تعالی مسئلت می نماییم؛ روحش شاد و یادش گرامی باد که چه نیکو سرود حضرت فردوسی؛ «نیابد کسی چاره از چنگ مرگ / چو باد خزانست و ما همچو برگ.» بازگشت |