Logo

صفحه اصلي > یادداشت > زندگی نامه شهید سید حسین میررضی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی

زندگی نامه شهید سید حسین میررضی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی


8 مرداد 1394. نويسنده: monshi
 زندگی نامه شهید سید حسین میررضی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی


سید حسین میررضی در ظهر روز عاشورا مصادف با سال 1337 در کرج چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی بذر وجودش بر خاک فقر و ترنم ذکر مؤمنانه مادر رشد یافت.
زندگی نامه این شهید گرانقدر به شرح ذیل است:
سید حسین میررضی در ظهر روز عاشورا مصادف با سال 1337 در کرج چشم به جهان گشود و از همان دوران کودکی بذر وجودش بر خاک فقر و ترنم ذکر مؤمنانه مادر رشد یافت. قبل از تولد او، مادرش در عالم رؤیا خواب دید که سواری با نقاب، شمشیری را در دامنش می‌گذارد، این رؤیا سال‌ها بعد در جریان جنگ تحمیلی به حقیقت پیوست. سید حسین دوران تحصیلات مقدماتی را با موفقیت پشت سر نهاد و با رسیدن به دوره متوسطه به علت فقر مادی روزها در شرکت کار می‌کرد و شب‌ها به تحصیل می‌پرداخت. عشق و علاقه او به امام (ره) باعث شد که یک مرتبه به علت داشتن رساله امام (ره) توسط ساواک دستگیر شود. همزمان با این مسئله سیدحسین درگیریهایی با سران انجمن «حجتیه» داشت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به جرگه بنیانگذاران سپاه پاسداران کرج پیوست، و در دانشسرای تربیت معلم پذیرفته شد. اما عشق به حفاظت از انقلاب او را از ادامه تحصیل بازداشت. شهید میر رضی از بیان حق هیچگاه خودداری نکرد، و هرگاه او را به سکوت دعوت می‌کردند، پاسخ می‌داد «هیچ دلیلی نمی‌بینم که حرف حق را به زبان نیاورم و اگر نگویم جای نگرانی است، وقتی چیزی را می‌بینم که حق است باید از آن دفاع کنیم حتی اگر همه ما زیر سؤال برویم.» با شروع جنگ تحمیلی شهید سید حسین میررضی به یاری برادران مسلمانش شتافت و در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد. زخم‌های داغ گلوله‌های سرب یادگارهای زیادی بر بدنش نشاند. سید حسین در طول دوران حضورش در جبهه مسئولیت‌های مختلفی را از جمله فرماندهی سپاه کرج، فرمانده سپاه شهریار، جانشین تیپ حبیب بن مظاهر (ع)، عضو شورای فرماندهی سپاه، مسئول طرح و عملیات تیپ 2 سلمان، سرپرست فرماندهی لشگر 10 سیدالشهداء (ع) را بر عهده گرفت. سرانجام سید حسین که جرعه نوش ولایت بود، در تاریخ 25 دی 1365 همزمان با سالروز شهادت فاطمه زهرا (س) در مرحله دوم عملیات کربلای 5 در حالیکه فرماندهی عملیات لشگر 10 سیدالشهداء (ع) را بر عهده داشت، در کنار دریاچه ماهی و در سه راهی شهادت در اثر اصابت ترکش خمپاره به خیل عاشقان ثارالله (ع) پیوست. هرچه که او مدتی قبل از شهادتش در سفری که به خانه خدا داشت، برات عشق را از معشوق خویش دریافت کرده بود، و می‌دانست که خیلی زود در جوار سیدالشهداء (ع) جای خواهد گرفت. پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شه است. در وصف شهادت حاج یدالله کلهر و شهید حسین میررضی همرزم او حاج احمد شجاعی اینطور گفت: صبح روز اول بهمن ماه 65 بود. شب قبل را تا صبح با حاج یدالله تو كانال پرورش ماهی بودم. 10 روزی از شهادت حاج حسین گذشته بود و هنوز كسی لبخندی رو صورت حاجی ندیده بود. بد جوری بی طاقت شده بود و مدام تو خودش بود. تازه هوا كمی روشن شده بود كه یك رزمنده بسیجی به طرف حاج یدالله آمد و گفت: برادر كلهر، من دیشب خواب دیدم حاج حسین میر رضی سر راهی ایستاده، جلو رفتم و به او سلام كردم و گفتم: حاج حسین مگه تو شهید نشدی؟ اینجا چه می كنی؟ گفت: چرا من شهید شدم، اما منتظر كسی هستم. پرسیدم: منتظر چه كسی؟ گفت: قرار است حاج یدالله بیاید، منتظر او هستم. حالت حاج یدالله دگرگون شد، او كه پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود خنده ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را كه سالم بود دور گردن بسیجی حلقه نموده و از پیشانی او بوسه ای گرفت. هنوز ظهر نشده بود كه خبر شهادت علمدار لشكر 10 سیدالشهداء (علیه السلام) را آوردند.
روحشان شاد و یادشان گرامی
بازگشت