صفحه اصلي > یادداشت > زندگی نامه سردار شهید علیرضا حسینی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی
زندگی نامه سردار شهید علیرضا حسینی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی28 مرداد 1394. نويسنده: monshi |
شهید علی رضا حسینی در سال 1345 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش در شهرستان کرج به دنیا آمد و از همان اوان کودکی با اصول و مبانی اولیه مکتب اسلام در خانواده آشنا گردید. مختصری از زندگینامه پاسدار شهید اسلام علی رضا حسینی به شرح ذیل در اختیار شما قرار می گیرد: شهید علی رضا حسینی در سال 1345 در خانواده ای مذهبی و زحمتکش در شهرستان کرج به دنیا آمد و از همان اوان کودکی با اصول و مبانی اولیه مکتب اسلام در خانواده آشنا گردید. دوران دبستان خود را در یکی از مدارس دولتی کرج (مدرسه سعدی) گذراند و سپس وارد مدرسه راهنمایی شهید محمد منتظری (فاتح سابق) شد. پس از پایان دوران تحصیلی راهنمایی، تحصیلات خود را در رشته علوم تجربی در دبیرستان دهخدا ادامه داد. شهید حسینی به خاطر پرورش یافتن در خانواده ای مذهبی و متوسط، همواره در طول دوران زندگی اش در کنار درس در مغازه ای که تنها منبع درآمد خانواده اش بود، مشغول کمک به پدر و برادرش می شد. همچنین به علت داشتن روحیه ای مذهبی سعی در شرکت در جلسات مذهبی را داشت و همواره در جلسات قرآن و دیگر جلسه هایی که برای شناخت اسلام تشکیل می گردید، عاشقانه شرکت می کرد و از همین راه توانسته بود آیات و اخبار و احادیث زیادی را در حد توان خود به خاطر بسپارد. شهید حسینی با شروع حرکت انقلابی مردم به رهبری امام امت فعالیت خود را در زیر این پرچم عدالت طلبانه آغاز نمود و با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه های امام و نوشتن شعار بر روی دیوارها سعی در ادای دین خود نسبت به انقلاب را داشت و این حرکت بعد از پیروزی انقلاب و استقرار حکومت جمهوری اسلامی به فرمان امام امت به صورت شرکت در جهاد سازندگی برای کمک به روستائیان و شرکت در ارتش بیست میلیونی بسیج برای حفاظت از انقلاب و پاسداری از دستاوردهای خون هزاران شهید و معلول و خلاصه لبیک به ندای رهبرش برای کمک به جبهه های جنگ و امید نابودی استعمار و برقراری عدالت ادامه یافت. علی رضا در حالی که به تحصیل مشغول بود، در آبان ماه 1361 برای دیدن دوره های آموزش نظامی ثبت نام نمود و بعد از اتمام دوره به جبهه های غرب کشور و از آنجا به قصرشیرین اعزام گردید و مدت سه ماه با آنچه در توان داشت جهت مقابله با صدامیان کوشید و بعد از پایان ماموریتش برای شرکت در امتحاناتش به کرج آمد. بعد از پایان امتحانات مدتی در کرج بود اما عشق به جبهه و جنگیدن برای اقامه قسط و گرفتن انتقام خون هزاران شهید از ابرقدرت ها در درون او انقلابی ایجاد کرد و مجدداً تصمیم به رفتن به جبهه گرفت و در تاریخ پنجم تیرماه 1362 به همراه یک کاروان از رزمندگان مجدداً به جبهه های غربی کشور (کردستان) اعزام گردید. پس از مدتی عملیات والفجر2 با هدف آزادسازی خطوط غربی کشور از دست مزدوران و نفوذ در خاک عراق و بالاخره تصرف پادگان حاجی عمران آغاز گشت و او با شرکت در این حمله غرورآفرین با نشان دادن شجاعت های بسیار، بعد از دفع چند پاتک سنگین دشمن، در حالی که با همرزمان خود در سنگر گرد آمده بودند تا با توسل به خداوند از درگاه ایزد یکتایش طلب عفو و شهادت در راهش و نصرت دینش را از او بخواهند و در حال خواندن دعای توسل بر اثر اصابت ترکش خمپاره ای که در نزدیکی سنگرشان فرود آمده بود، جان به جان آفرین تسلیم و به لقاءالله پیوست. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. وصیت نامه شهید عليرضا حسيني بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و درود فراوان به پیشگاه بقیه الله و نایب بر حقش امام خمینی (ره) و با سلام به شهیدان به خون خفته اسلام از کربلای حسین (ع) و با عرض سلام خدمت خانواده گرامی ام و امت اسلامی. اینجانب علی رضا حسینی فرزند حقیر شما از اینکه خداوند متعال این سعادت بس والا را نصیب من کرده که مخلصانه در جبهه حق علیه باطل پیکار کنم، بسیار خوشحالم. این را باید بدانید کسانی که در این راه قدم می گذارند از جان و مالشان می گذرند و من مطالبی را به پدر و مادرم می گویم و آن اینکه اگر خداوند متعال این بنده گناهکار و ذلیل را قبول کند، ممکن است در این راه شهید شوم لذا تذکراتی را واجب دانستم به شما گوشزد نمایم. من از پدر و مادر و برادران و خواهرانم می خواهم که در هر جایی که هستید از اسلام و روحانیت پیرو خط امام دفاع کنید و هرگز امام را فراموش نکنید و این را بدانید، ما هر چه داریم از این رهبر داریم و قدرش را بدانیم و برای طول عمرش دعا را فراموش نکنید و اطاعت از امر رهبر واجب شرعی می باشد. و دیگر موضوعی را که مهم می دانستم این بود که به منافقین و فرصت طلبان هرگز این مجال را نداده که در داخل صفوف متحد مسلمین رخنه نمایند و با شرکت خود در مراسم مذهبی از قبیل دعای کمیل و توسل و نماز جمعه و جماعت این دشمنان را خوار و ذلیل بگردانند. و از خانواده و خویشاوندانم می خواهم که اگر من شهید شدم، خوشحال باشید و افتخار کنید و عاجزانه این تقاضا را دارم که اصلاً برای من گریه نکنید که در این صورت روح من شاد می شود، چون راهی را که آمده ایم راه سرخ شهدای اسلام است و ما همه برای انتقام خون حسین (ع) می جنگیم و ما برای هدف حسین (ع) می جنگیم تا حکومت اسلامی در این دنیای پر از ظلم و جور برقرار گردد چون خداوند متعال می فرماید: (و اراده کردیم بر آن طایفه ضعیف منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار داده و وارث ملک و جاه فرعونیان بگردانیم) و سیدالشهداء (ع) برای به تحقق رسیدن این هدف والا شهید شد و حال، ما ادامه دهنده این خط سرخ هستیم. بازگشت |