صفحه اصلي > یادداشت > شهیدی که در شهر شهدای گمنام به لقاء الله پیوست
شهیدی که در شهر شهدای گمنام به لقاء الله پیوست26 شهریور 1394. نويسنده: monshi |
شهید رضا حسینی پرورش یافته خانواده ای مذهبی و پاک است؛ زمانی که برای دفاع از میهن اسلامی روانه جبهه های حق علیه باطل شد، کمتر به مرخصی می آمد و در آخرین روزهای حیات مبارک خویش نیز نوبت مرخصی اش را به یکی دیگری از همرزمانش هدیه کرد. زندگی نامه این شهید به شرح ذیل است: شهید سید رضا حسینی اشلقی در 1 فروردین سال 1339 در شهر ساری در خانواده ای مسلمان و مذهبی چشم به جهان گشود، تولد او برای خانواده با سعادت و برکت توام بود. دوران کودکی را همچون سایر کودکان خانواده محروم و تحت ستم سپری نمود و دوره ابتدایی تحصیلات خود را در شهرستان کرج آغاز کرد و در این برهه زمانی ضمن تربیت مذهبی، خانواده نیز شخصیت او را شکل می داد. پس از سپری نمودن دوران بلوغ و قدم نهادن به عرصه جوانی تحولی شگفت انگیز در روحیه و کردار او پدید آمد. عشق وافرش به مطالعه و دانستن و آگاهی به صورتی روز افزون رو به رشد و تعالی نهاد. فرهنگ مسموم شاهنشاهی طاغوت نیز در روحیه پاک و صمیمی او اثری نداشت و همواره به تبع تربیت خاص خانوادگی از مظاهر و مفاسد فرهنگ شاهنشاهی بیزاری میجست. مودب بود و صمیمانه دیگران را دوست می داشت، دوران دبیرستان را به اتمام رساند و این با شروع حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران توام بود. اعلامیه های حرکت آخرین امام را با ولع تمام مطالعه می کرد و در بین دوستان و سایرین پخش می کرد و امام را عاشقانه دوست می داشت و در دفتر خاطرات خود هجرت امام (ره) از پاریس به تهران را با صمیمیت و اهمیتی خاص یادداشت کرده بود. در تظاهرات زمان انقلاب فعالانه شرکت می کرذ و هیچ چیز او را از این امر باز نمیداشت. به طبیعت علاقه وافری داشت و گویی از درک مظاهر قدرت خداوندی در خود احساس خوشی و لذت میکرد. به تنهایی و تفکر علاقه خاصی داشت و اینگونه بود تا اینکه به صورت داوطلب به خدمت سربازی اعزام شد. پس از گذراندن تعلیمات نظامی در مهر ماه سال 1359 در آغاز جنگ تحمیلی به جبهه های نبرد حق علیه باطل و کفر اعزام گردید. وی در جبهه سوسنگرد (شهر شهدای گمنام) همراه سایر همرزمانش به دفاع از حریم قرآن و اسلام و میهن اسلامی پرداخت و سرانجام در سحرگاه روز 1359/10/28 در شرایطی که او برای دیدار خانواده اش پس از چندین ماه مرخصی داده بودند و نپذیرفته و نوبت خود را به یکی از همرزمانش داده و سپس برای رساندن مهمات به خط مقدم داوطلب شده بود به وسیله ترکش توپ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. او عاشقانه و عارفانه و با چشمانی باز و فکری روشن همچون سایر شهدای اسلام و میهن اسلامی جان خود را به الله تقدیم کرد و به ارواح طیبه شهداء و صالحین پیوست. والدین شهید می گویند: هر وقت در تشیع جنازه شهیدی شرکت می کرد با یک حالت اندوهگین به خانه برمیگشت و تا چند روز باکسی صحبت نمیکرد. بازگشت |