صفحه اصلي > یادداشت > امروز را برای همیشه باید ثبت کرد!
امروز را برای همیشه باید ثبت کرد!26 اسفند 1396. نويسنده: monshi |
در همه این سال ها کمتر دیده بودم که فاصله شهردار و طبقه کارگر اینقدر ناچیز شده باشد. در همه این سال ها کمتر دیده بودم که فاصله عضو شورا و طبقه کارگر به این مقدار رسیده باشد، اما رسید، اما شد. امروز را باید برای همیشه در تاریخِ شهرداری کرج و در کارنامه دکتر نصیری شهردار و اعضای شورایی که آمدند و اعضایی که به رغمِ علاقه موفق به حضور نشدند، ثبت کرد. روزِ فرخنده ای بود، ساده و خودمانی. هیچ تفاوتی میان آدم ها نبود. هیچ تفاوتی میان شهردار و کارگری که دستش از کار زیاد بی حس شده بود، وجود نداشت. هیچ تفاوتی میان عضوِ شورا با کارگری که به سختی نان سفره اش را جور می کند به چشم نمی آمد. همه در یک پله قرار داشتند، دوش به دوشِ هم. با هم گوش می دادند و با هم می خندیدند. در همه این سال ها کمتر پیش آمده بود که #صدای_خنده_کارگران چنین بلند و از ته دل بیرون پریده باشد! در همه این سال ها کمتر پیش آمده بود که اردکانی ها و وحیدی ها و زارع ها و ایلیات ها کنار هم و کنارِ کارگران چنین بلند بلند خندیده باشند. اما همه صداهای خوب را امروز با هم شنیدم. صدای احترام، صدای محبت، صدای توجه. امروز را باید برای همیشه در تاریخ شهرداری و در کارنامه شهردار و اعضای شورایی که آمدند و اعضایی که با وجود همه علاقه شان موفق به حضور نشدند، ثبت کرد. در همه این سال ها کمتر دیده بودم که فاصله شهردار و طبقه کارگر اینقدر ناچیز شده باشد. در همه این سال ها کمتر دیده بودم که فاصله عضو شورا و طبقه کارگر به این مقدار رسیده باشد، اما رسید، اما شد. وقتی کارگران یکی یکی آمدند و خواسته هایِ شان را خودشان با نفس های خودشان به گوش مدیرشان رساندند، از ته دل خندیدم. برای من امروز "جشن بزرگ ویژه پرسنل شهرداری کرج" چیزی فراتر از یک روز بود. وقتی پا به پای شان خندیدم و خنده هایی ناب شان را به گوش خودم شنیدم، بی اغراق ذوق کردم. وقتی خنده های کارگری که شاید بعد از سال ها از گلوی خسته اش صدایی بیرون می پرید را گوش دادم، از صمیم قلب خوشحال شدم. امروز و در جشن شهرداری هم خوشحال بودم و هم تاسف خوردم. تاسف که چرا این اتفاق های زیبا کمتر رخ می دهد. کاش این جشن ها، کاش این قدردانی ها و این مهربانی ها تدوام داشته باشد. کاش این یکی بودن ها زیادتر شود. شهرم کرج، به این مهربانی ها فراوان نیاز دارد، به کم شدنِ فاصله ها، به یکی شدن ها و در کنار هم بودن ها. مصطفی فراغت بازگشت |