صفحه اصلي > یادداشت > آدرس خونه بابا
آدرس خونه بابا24 دی 1399. نويسنده: monshi |
دکتر بعد از معاینه مادرم و دادن دستورهای جدید و توصیه به پرستار گفت براش یه کمربند می نویسم که از فردا صبح ببنده و کم کم راه بره. آخه مادرم امروز عمل کرده بود و پلاتین گذاشته بودن تو کمرش. گفتم چشم کسی که باید سایز کمر رو میگرفت بعداز اینکه کارشو انجام داد و مشخصات مادرم رو نوشت و ازم شماره تلفن گرفت، گفت آدرس هم لطف کنید.آدرس خونه بابام رو میخواست. تابه حال بهش فکر نکرده بودم آدرس خونه بابام کجاست؟ زنگ زدم به خواهرم اونم دست و پا شکسته و بدون اینکه پلاک رو بدونه گفت. ازش پرسیدم چرا ما آدرس دقیق خونه بابا رو بلد نیستیم؟ یه کم فکر کرد و گفت نمیدونم والا. تابحال پیش نیامده بود آدرس خونه بابا رو بخوایم بدیم به کسی. ما چشم بسته می رفتیم خونه بابا. هيچوقت نگاه نکرده بودیم به اسم کوچه ؟ در چندم؟ یا پلاک چند؟ فقط می رفتیم خونه بابا همیشه با دلیل و بی دلیل آدرس اونجا فقط بود خونه بابا هیچ آدرس دیگه ای هم نداشت. یعنی اگرهم میخواستیم مغازه یا خونه یا از درو همسایه حرف بزنیم آدرس رو از درخونه بابا میدادیم مثلا پسر زهراخانم می شد خونه بغلی بابا اینا. دکتر فلانی می شد سر کوچه باباینا. بنگاه فلانی می شد 100متر متر از خونه بابا اون ورتر. حتی پارک اون محل بود پارک دم در خانه باباینا. واین خونه بابا برامون یعنی همه دنیا. نه متراژ خونه برامون مهم بوده تا حالا نه کیفیت یا کمیت اونجا. کمی که دقت کردم دیدم تقریبا همه ما آدما اینجوری آدرس میدیم.تا وقتی بابا و مامان هستن خونه بابا هست و تا وقتی خونه بابا هست یه جای امن برای تمام خوشی ها و ناخوشی ها هست. قدر خونه های بابا رو بدونیم. طیبه یوسفی بازگشت |