Logo

صفحه اصلي > چند رسانه ای > زندگی آهنین در قامت یک دل عاشق

زندگی آهنین در قامت یک دل عاشق


17 خرداد 1404. نويسنده: monshi


زندگی آهنین در قامت یک دل عاشق، قصه‌ایست که هیچگاه تمام نمی‌شود. مصطفی رجبعلی، فرزند محمدتقی، از تهران شروع کرد، اما همیشه راهش به آسمان بود. 🌌 از کودکی که آهنگری را برگزید، تا روزی که لباس خانه را به رنگ سبز سربازی مزین کرد، درخشش او ادامه داشت.
ماجراهایی که با مادرش گفت، پر از عشق و ایثار بود؛ از روزی که به اجبار او را از سربازی دور کردند، تا آن زوج کوتاه دو هفته‌ای که برای دل مادرش بود. و همان سفر عاشقانه به امامزاده محمد، جایی که خودش اشاره کرد اینجا مزار او خواهد بود. هر لحظه‌اش را با عشق می‌نگریستی. در بمباران پادگان حمید توسط دشمن، مصطفی به وعده زنده بودگی خود عمل کرد. رفتنش، آرام و سرشار از ایمان بود. 🕊 و حالا گلزار امامزاده محمد، آغوشیست ابدی برای مردی که پیش از رفتن، قلب‌های ما را به آسمان گره زد.آهنگری که دست‌هایش بر تاریخ جاودانه ماند. همیشه عاشق، همیشه سرباز، همیشه مصطفی…
بازگشت