4 اسفند 1393
شماره خبر: 138120

«مرگ» پایان دلواپسی های استاد آرمون نیست

سپیدار‌آنلاین: گروه فرهنگی

«مرگ» پایان دلواپسی های استاد آرمون نیست


اکنون واژه ها برایت قیام کرده اند؛ تو که روزگاری در خدمت شعر و شاعری بودی و هزاران کلمه را برای نگارش گزارش ها و خبرهای انتقادی و تحلیلی به کار گرفتی. برای تو می نویسم که اگر یادت باشد، سرودی؛ «هر پایان برایم آغاز یک شروع خوب است...»
نوشتن از استاد احمد آرمون کار آسانی نیست؛ همانطور که هر چه از فروتنی و استواری قلمِ او بنویسی، باز هم جای گفتن باقی ایست؛ استادی که از روزگار نوجوانی تا آخرین روزهای حیات در عرصه های شعر و مطبوعات منشاء اثر خیر بود و با در هم آمیختن روح تعهد و تخصص، از خود نامی نیک به جا گذاشت و هرگز کمر آزادگی قلم را زیر بار زر و زور خم نکرد! شاید زندگی استاد آرمون از رفاه چندانی برخوردار نبود اما هرگز فشارهای مالی و مشکلات زندگی را بهانه ای برای زیر پا گذاشتن ارزش های اخلاقی و اصول حرفه ای و آرمان های کاری قرار نداد و با به جان خریدن سختی ها، همچنان پدری خوب برای شعرها و خبرها و گزارش هایش بود؛ مطالبی که روح زندگی در آنها جریان داشت و به بیان مطالبات به حق مردم و به نقد کشیدن عملکرد مسئولان دولتی و شهری می پرداخت. ای کاش در همه سال هایی که استاد آرمون برای بهتر شدن وضعیت کشور و در اواخر کلانشهر کرج قلم فرسایی می کرد و خونِ دل می خورد؛ مسئولان، همان مسئولانی که گاهی برای چاپ نشدن یک گزارش انتقادی یا بالعکس برای انتشار یک گزارش تعریفی چک های سفید امضاء صادر می کنند و از این گذر، عرصه مطبوعات را به «ویروس های خبری» آلوده می کنند، یادی از این بزرگ مرد عرصه مطبوعات می گرفتند و کامش را شیرین می کردند تا این گونه نباشد که در آیین سالگرد درگذشت استاد جای همه؛ از مسئولان گرفته تا همکاران رسانه ای خالی باشد! برگزاری مراسم نخستین سالگرد درگذشت استاد آرمون با حضور بسیار اندک اهالی رسانه و خبر و مسئولانی که همواره خود را حامیان جریان اطلاع رسانی و آزاد اندیشی معرفی می کنند، البته از شکوه آن استاد گرانمایه نمی کاهد و این ما هستیم که باید از خودمان سوال کنیم؛ به کجا چنین شتابان؟ ما خبرنگاران که همواره در مذمت عملکرد دیگران قلم می زنیم، آیا امروز در ازای همه آن سوزن زدن ها، نباید جوالدوزی به خودمان بزنیم که چرا اجازه دادیم مراسم سالگرد دوست و همکار قدیمی آقای احمد آرمون (بدون همه پیشوندها و پسوندها) در سکوت و غربت برگزار شود؟!
این روزها زمزمه برگزاری انتخابات هیات مدیره خانه مطبوعات استان البرز همراه با موافقت ها و مخالفت های همیشگی به گوش می رسد و نامزدهای محترم به بیان آنچه بنا دارند برای خدمت به همکاران زحمتکش انجام دهند، می پردازند اما ای کاش این عزیزان برای قرائت فاتحه ای جهت شادی روح آن عزیز سفر کرده به قطعه نام آوران بهشت سکینه (س) می آمدند تا عزم شان برای حفظ عزت و کرامت اصحاب رسانه و خبر را در عرصه عمل به رخ بکشند که این روزها شاید تنهاترین خبرنگار استان البرز همان «آرمون»ی باشد که دیگر در جمع ما نیست؛ آرمونی که برای زندگی بهتر همه ما آرمان های بلندی در سر می پرورانید... «خدا، مردم، عشق، دوستی، گل، طبیعت، شهر، خیابان و خانواده» واژه هایی بودند که جای بیشتری در نوشته های استاد آرمون داشتند و به یاد دارم که چهره او با رفع مشکلات شهروندان بواسطه نقادی هایش خندان می شد و تعصب ناشی از غم ها و دردهای مردم او را هر روز پیرتر از قبل می کرد؛ رگ و ریشه قلم و کلام او در قلب و روح مردم جریان داشت و از همین رو، هنگام ترک دنیا بدهکار کسی نبود که هیچ، کلی هم طلب داشت! از همه ما و کسانی که نمی دانست شاید برای حضور در مراسم سالگردش نیز تنبلی کنیم و خودمان را به بیراهه بزنیم! صراحت لهجه، شجاعت، پایبندی به ارزش ها و خط قرمزها، شناخت کامل از اصول حرفه ای، تسلط کامل به باید و نبایدهای عرصه خبر و اطلاع رسانی، برخورداری از احساس تخصص و تعهد و دهها ویژگی دیگر خشت هایی بودند که در کنار یکدیگر شخصیت حرفه ای استاد آرمون را ساختند و تصویری ماندگار از وی به جا گذاشتند... آری؛ استاد در پیری شعر را جوان می نوشت و کلماتِ گزارش هایش از ریحان باغ های کرج هم تازه تر بودند و قلم و کلامِ این مرد خستگی ناپذیر جز در برابر خداوند متعال، تا روز آخر تسلیم فشارها نشد و کماکان بر بیان کم کاری ها و نکوهش ضعف ها و در عین حال تقویت اقدامات مطلوب تاکید داشت. این نوشته را با یکی از اشعار استاد آرمون به پایان می برم؛ روحش شاد و یادش گرامی باد.
عشق، بالاتر از مرگ است
هنگامه ي رفتنت...
تازه فهميدم،
تسليم شدن به مرگ... تقدير من نبود
چرا كه...
عشق بالاتر از مرگ بود
حالا... آشوبي بپاست در جان،
ياد سوزان عشقي كه...
جهانم را مي آشوبد.
احمد آرمون

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود