27 آبان 1404
شماره خبر: 335347

فکر می‌کنید چرا آلکس فرگوسون سرمربی موفقی بود؟

سپیدار‌آنلاین: گروه گفتگو



مربی بزرگی چون سر الکس فرگوسن ۲۷ سال روی نیمکت منچستر یونایتد نشست و ۴۰ جام به دست آورد. پشتوانه موفقیت این مرد چیزی فراتر از تخصص در فوتبال است؛ یعنی مطالعات و کتاب‌خوانی او. فرگوسون از هر زمینه‌ای برای پیروزی بهره می‌برد.
به گزارش ستاد خبری سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، شناخت ما از امیر حاج‌رضایی اغلب محدود به حاشیه‌های زمین فوتبال است؛ جایی که او روزگاری با شور در آن بازیگری و مربیگری کرده و امروز بازی‌های آن را تحلیل کارشناسی می‌کند. اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که فکر می‌کنید یک فوتبالیست تمام‌عیار تنها در زمین چمن یا خاکی متولد می‌شود، شنیدن روایت امیر حاج‌رضایی از پیوند میان مطالعه و ورزش و شکل‌گیری یک ورزشکار اثرگذار از میان صفحات کاغذی کتاب، ذهنیت شما را دگرگون خواهد کرد.
گفت‌وگوی پیش‌رو پاسخ حاج‌رضایی به این پرسش است که چگونه کتاب می‌تواند جان یک ورزش را جلا دهد و آن را به درجات بالای اثر برساند. او از نقشه‌ای سخن می‌گوید که کتاب‌ها برای عبور از پیچیدگی‌های ورزش و زندگی در اختیارش گذاشته‌اند؛ نقشه‌ای که به قول خودش، باعث شد هتریک آرمانی زندگی‌اش را در فوتبال، کتاب و سینما به ثمر برساند. این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:
شما چهره‌ای شناخته‌شده در هر دو عرصه فرهنگ و ورزش هستید. دلبستگی شما به کتاب و مطالعه برای اهالی این دو حوزه پنهان نیست. از نگاه شما، به عنوان کسی که هم در میدان فوتبال درخشیده و هم در فضای تحلیل آن، این دو عرصه به ظاهر دور از هم - ورزش و ادبیات - چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ زیبایی این پیوند در کجاست؟
مسئله پیوند مطالعه با جامعه بحث مفصلی است که حتی در حوزه جامعه‌شناسی شهری نیز مطرح می‌شود. هنگامی که مردم از دل فقر و سختی بیرون می‌آیند، تمام تلاششان این است که جسم خود را حفظ کنند. در چنین شرایطی، روح آنها با فاصله گرفتن از کتاب و مسائل فرهنگی، آزرده می‌شود؛ چرا که نه توانایی مالی دارند و نه ذهنی آماده که به سراغ کتاب بروند. بنابراین ما تنها با در نظر گرفتن همه جوانب توصیه‌های خود را به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، ارائه خواهیم داد.
من از دوران نوجوانی به‌طور غریزی به کتاب علاقه‌مند بودم و دوست داشتم به یک بینش دست یابم. این علاقه را تا به امروز که سنم بالا رفته ادامه داده‌ام. به نظر من، ادبیات و فوتبال تأثیر متقابلی بر یکدیگر دارند. وقتی به دیدگاه‌های برخی از نویسندگان بزرگ دنیا توجه می‌کنید، می‌بینید که آنها نیز در جهان کلمات خود به ورزش فوتبال اشاره کرده‌اند. برای مثال می‌توانم از آلبر کامو نام ببرم. کامو که در الجزایر به دنیا آمده، می‌گوید: «دانشکده‌های من صحنه‌های تئاتر و زمین‌های فوتبال هستند.» او خودش نیز دروازه‌بان بود، اما به دلیل بیماری سل از ورزش کنار کشید. من نیز شخصاً این تأثیر فوتبال را در زندگی‌ام لمس کرده‌ام؛ چرا که نزدیک به ۷۰ سال با فوتبال زیسته‌ام و از تمام فراز و نشیب‌های آن آگاهی دارم. کتاب در زمینه فوتبال فوق‌العاده به من کمک کرده است.
این کمک را به‌طور ملموس چگونه تجربه کردید؟ به نظر شما کتاب چگونه می‌تواند به زیبایی و عمق کار یک ورزشکار یا مفسر بیفزاید؟
اجازه دهید مقداری از کتاب «چرا ادبیات؟» اثر ماریو وارگاس یوسا برایتان بگویم. او می‌گوید: «آدمی که کم می‌خواند، در بیان خود دچار اختلال است.» این جمله حقیقت دارد. من هرگز نمی‌دانستم زندگی ورزشی‌ام در آینده به کجا خواهد کشید. بازی کردم، مربی‌گری کردم و در پست‌های مختلفی در فوتبال فعالیت داشتم. اما حتی حدس هم نمی‌زدم که روزی به عنوان کارشناس در تلویزیون بنشینم و در مقابل دیدگان مردم صحبت کنم. اما وقتی به آنجا رفتم، متوجه شدم که دقیقاً همان پشتوانه کتاب‌خوانی‌ام، قدرت زیادی برای انجام درست این کار به من داده است. زبانم سلیس و روان شده و دایره واژگانم برای ارائه آنچه می‌خواهم بگویم گسترش یافته است. این کمکی بود که ادبیات و کتاب در زمینه فوتبال و کارشناسی آن به من کرد.تصورم این است که کسانی که می‌خواهند در حوزه فوتبال کار کارشناسی انجام دهند، قطعاً باید مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌های مختلف داشته باشند. به عنوان مثال، ممکن است یک پزشک، مهندس یا حقوقدان در عرصه تخصص خود موفق و ممتاز باشد، اما اگر مطالعات آزاد در حوزه‌های مختلف نداشته باشد، با وجود تمام دانشی که دارد، او فردی تک‌بعدی خواهد بود. در فوتبال نیز همین‌طور است. ممکن است یک کارشناس بیاید و فوتبال را صرفاً از جنبه تخصصی خود کالبدشکافی کند؛ اما من پس از سال‌ها کار کارشناسی فوتبال و تجربیاتم فهمیده‌ام که این نوع صحبت کردن نمی‌تواند ارتباط عمیقی با بینندگان و شنوندگان برقرار کند. شما باید در حوزه‌های دیگر نیز مطالعه کنید تا به زبان مشترکی با آن‌ها برسید و برای تحقق این امر هیچ چیز بهتر از کتاب نیست. کتاب به شما چراغ راه می‌دهد و مسیرتان را روشن می‌کند. توصیه من به همه جوانانی که در حوزه فوتبال فعالیت می‌کنند یا به آن علاقه‌مندند این است: کتاب بخوانید و کتاب بخوانید.
در چنین فضایی، عشق شخصی شما به کتاب چگونه شکل گرفته است؟ کتاب در زندگی شما دقیقاً چه نقشی ایفا می‌کند؟
من خودم به مطالعه معتاد هستم. حتی در سفرهای شخصی، کنار مسواک و لباس و ریش‌تراش، حتماً دو کتاب با خودم می‌برم. احساس می‌کنم که یک گمشده دارم؛ چیزی که کم دارم و هر چه بیشتر می‌خوانم، بیشتر احساس می‌کنم که چیزی نمی‌دانم و باید جلوتر بروم.برای من ادبیات و کتاب یک پناهگاه است. من یک زندگی محدود دارم، اما برای خودم فرصتی فراهم کرده‌ام که کتاب را از دست ندهم. ممکن است حتی برخی از مخارج روزمره زندگی را هزینه نکنم، اما کتاب را حتماً می‌خرم؛ چون به من نیرو و قدرت می‌دهد.
ورزش به عنوان یک محرک قدرتمند برای نشاط اجتماعی شناخته می‌شود. به نظر شما، کتاب و مطالعه چه سهمی در ایجاد این نشاط می‌توانند داشته باشند؟ آیا کتاب نیز مانند یک پیروزی ورزشی قادر است شور و اشتیاق جمعی ایجاد کند؟به اعتقاد من، هر چیزی که پشتوانه‌اش اندیشه نباشد، نمی‌تواند تأثیر ماندگاری بر جامعه بگذارد یا آن را شاد کند. وقتی کسی بتواند قدرت ورزشی خود را با قدرت اندیشه و آگاهی درآمیزد، بسیار پیشرفت خواهد کرد و به وضوح خواهد دید که به کجاها می‌تواند برود.برای طولانی نشدن بحث، مثال‌های زیادی نمی‌آورم؛ اما همه ما ورزشکارانی را می‌شناسیم که علاوه بر هنرنمایی در میدان ورزش، در عرصه فرهنگی نیز چنان قدرتی داشتند که می‌توانستند معضلات جامعه را ببینند، درباره آن صحبت کنند و به سمت انسان‌های جامع‌الاطراف حرکت کنند.
با توجه به ظرفیت‌هایی که برای پیوند میان مطالعه و نشاط اجتماعی برشمردید، به نظر شما برگزاری رویدادهایی مانند «هفته کتاب» تا چه حد می‌تواند در پیوند مردم با مطالعه مؤثر باشد؟
من آمار دقیقی از کتاب‌خوانی در ایران ندارم، اما اگر پایین باشد نباید تمام تقصیرها را به گردن جامعه انداخت که چرا به کتاب بی‌توجه است. یوسا در کتاب «چرا ادبیات؟» می‌گوید: «افرادی که از زندگی خود راضی هستند، نیازی به ادبیات ندارند. ادبیات، خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است؛ زبان رسای ناسازگاری و پناهگاه آدم‌هایی است که به آن پناه می‌برند، زیرا از آنچه دارند راضی نیستند.» من این کتاب را چندین بار خوانده‌ام. از صحبت‌های او می‌توان برداشت کرد که ما باید با ادبیات آغاز کنیم تا به کتاب پیوند بخوریم.
طبیعتاً برگزاری نمایشگاه‌های کتاب و هفته کتاب، اتفاق بسیار خوبی است. من از طریق جست‌وجو با تلفن همراهم اطلاعاتی درباره سی‌و‌سومین دوره هفته کتاب که هم‌اکنون در حال برگزاری است، دریافت کردم و می‌دانم که پیشنهادات مختلفی برای برگزاری هرچه بهتر آن ارائه شده است.اما باید توجه داشت که در جامعه‌ای که مردم ممکن است قدرت مالی ضعیفی داشته باشند، موانع زیادی باعث می‌شود مردم به سمت کتاب نروند. به عنوان مثال، اگر بخواهم یک کتاب به عنوان هدیه برای کسی که به او احترام می‌گذارم بخرم، قیمت آن کمتر از پانصد هزار تومان نیست. اگر هم بخواهم دو یا سه کتاب برای خودم بخرم، رقم آن بسیار بالاتر می‌رود.به نظر من اگر کتاب‌خوانی در جامعه کمرنگ است، بخشی از آن ناشی از فقر مادی و بخش بزرگ‌تر آن ناشی از مسائل ضدفرهنگ است. اگر کتاب را جزئی از زندگی روزمره خود قرار دهیم، می‌توانیم در تصمیماتمان بهتر عمل کنیم و تأثیرگذارتر باشیم. به عنوان مثال از نویسندگان بزرگ، کتاب «کلبه عمو تام» اثر هریت بیچر استو را در نظر بگیرید. این کتاب که حتی برخی آن را در رده آثار میانه قرار می‌دهند، تأثیر قاطعی بر وجدان مردم ایالات متحده در برابر مسئله برده‌داری گذاشت. آثار نویسندگان بزرگ، تأثیراتی به مراتب بزرگ‌تر دارند.من فکر می‌کنم در میان تمام کاستی‌های جامعه، کاستی فرهنگی بارزترین آنهاست. دوستانی که نظراتشان را در سال‌های گذشته دنبال می‌کردم، پیشنهاد می‌دادند که برای کتاب یارانه داده شود، تخفیف داده شود یا ارزان‌تر شود. یک مثال واضح برایتان بزنم. شما در میدان تجریش، اول خیابان ولیعصر، کتابفروشی فردوسی را حتماً دیده‌اید. مالک محترم آن که حالا فوت شده، مرد بسیار خوبی بود. من هر روز وقتی می‌خواستم برای تمرین تیمم به آن منطقه بروم، زودتر حرکت می‌کردم و به آن کتابفروشی سری می‌زدم. تقریباً هر بار که برای تمرین می‌رفتم، حداقل یک کتاب از آنجا می‌خریدم.چند سال پیش که به آن کتابفروشی مراجعه کردم، پسران آن آقا که آنجا را مدیریت می‌کردند، بسیار شاکی بودند. استقبال مردم بسیار کم شده بود و مردم بیشتر به سمت کتاب‌های عامه‌پسند رفته بودند که خواندنش راحت‌تر است و عمق ندارد. اما بدتر اینکه دو سال پیش که گذرم به آنجا افتاد، دیدم کتابفروشی فروخته شده و به یک فست‌فود تبدیل شده است! این بسیار تأثربرانگیز و ناراحت‌کننده است و یک کار جامعه‌شناختی عمیق می‌طلبد. وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، جامعه در شرایطی قرار می‌گیرد که مردمش مجبورند به دهان دیگران نگاه کنند و دیگر خودشان قدرت بیان و درک و انتقال مطالب را ندارند.بنابراین هر رویداد و حرکتی که در راستای پیشرفت کتاب‌خوانی انجام شود، به نظر من عالی و بسیار خوب است. اما خود شما که در این زمینه فعالیت می‌کنید، بهتر می‌دانید که نسخه‌هایی که دوستانی که اساس زندگی‌شان کتاب است، می‌پیچند، کافی نیست. در بسیاری از کشورهای دنیا حمایت و یارانه دادن به کار فرهنگی رواج دارد.
در صحبت‌هایتان از تأثیر کتابی در حوزه ادبیات جهان یاد کردید. آیا در ادبیات ایران نیز کتابی سراغ دارید که به نظر شما اثر شاخصی در جامعه داشته باشد؟
اکنون حضور ذهن ندارم که پاسخ قطعی به این پرسش شما بدهم؛ اما برخی کتاب‌ها هستند که به نظر من بسیار تأثیرگذارند. مثلاً من کتاب‌های آقای محمد قائد را بسیار دوست دارم. کتاب‌های او درباره مشکلات روز و راه‌حل‌ها هستند؛ او به مسائل عمده می‌پردازد و به نتایجی می‌رسد؛ درباره مهاجرت، تنهایی و بسیاری موضوعات دیگر.البته من تنها ادبیات داستانی نمی‌خوانم؛ شعر می‌خوانم و کتاب‌هایی از ژانرها و گونه‌های مختلف را مطالعه می‌کنم. شبیه تمساحی شده‌ام که می‌خواهد همه چیز را ببلعد و جلو برود. همیشه به نزدیکانم مثال می‌زنم که وقتی به کتابفروشی‌های اطراف دانشگاه تهران می‌روم، خودم را با خانم‌هایی مقایسه می‌کنم که به زرگری می‌روند و از این مغازه به آن مغازه سر می‌زنند. من هم همین‌طور هستم و از کتابفروشی که بیرون می‌آیم، به سمت کتابفروشی بعدی کشیده می‌شوم و این یک کشش ذاتی بوده است. اجازه دهید یک اصطلاح از فوتبال بیاورم: هتریک. حتماً شنیده‌اید که وقتی بازیکنی سه گل بزند، می‌گویند هتریک کرده است. من در زندگی‌ام یک هتریک داشته‌ام و اگر بخواهم آن را اولویت‌بندی کنم، اول فوتبال، سپس کتاب و بعد سینما سه گل من در زندگی بوده‌اند. من با این سه گل زندگی کرده‌ام.
عادت خاصی در مطالعه دارید؟
هرگاه کتاب می‌خوانم، دفتر یادداشتی همراه دارم و نکاتی را که از دل کتاب‌ها می‌پسندم، یادداشت می‌کنم. این خلاصه‌نویسی‌ها در بسیاری از مواقع به کارم آمده است؛ مثلاً زمانی که می‌خواهم در یک برنامه کارشناسی فوتبال صحبت کنم، مقاله‌ای بنویسم یا مصاحبه‌ای انجام دهم. می‌توانم بگویم که اگر در فوتبال موفقیتی کسب کرده‌ام – که قضاوت آن با جامعه است – به خاطر قدرت کتاب بوده است.من در حوزه‌های مختلف فوتبال فعالیت و در کلاس‌های بین‌المللی متعددی شرکت کرده‌ام، اما چیزی که مرا تقویت کرد، کتاب بود. کتاب به من این امکان را داد که کلمات را به گونه‌ای به کار ببرم که در تمام مسائل هم واکنشی باشد و هم کنشی. من انعکاس این قدرت را در کلمات خود یافتم و این موضوع به طرز فوق‌العاده‌ای به من کمک کرد.مربی بزرگی چون سر الکس فرگوسن را در نظر بگیرید که ۲۷ سال روی نیمکت منچستر یونایتد نشست و ۴۰ جام به دست آورد. من همیشه گفته‌ام پشتوانه موفقیت این مرد چیزی فراتر از تخصص در فوتبال است: مطالعات و کتاب‌خوانی او. او از هر زمینه‌ای برای پیروزی بهره می‌برد. اگر شما می‌خواهید به عنوان یک مربی قدرتمند باشید، باید مطالعه کنید. اگر در بین دو نیمه وقتی تیمتان باخته است، در آنجا مسائل فنی کمتر به چشم می‌آید و کارتان نیز دشوارتر می‌شود. اینکه تنها بگوییم باید به صورت ۴-۴-۲ بازی کنیم یا جای بازیکنان را عوض کنیم، کافی نیست. در آن لحظات قدرت بیان شما و توانایی‌تان در ایجاد انگیزه در روح بازیکنان است که اهمیت پیدا می‌کند. و این قدرت جز با مطالعه و تقویت نگاه و بیان شما پدیدار نمی‌شود.این بازگشت به بازی به واسطه کلمات را می‌توان به تلاش پزشکان برای نجات یک بیمار تشبیه کرد. زمانی که قلب بیمار ایستاده است، آن‌ها از تمام ثانیه‌ها بهره می‌برند و تا آخرین لحظه برای برگرداندن بیمار به زندگی می‌جنگند. گاهی بیمار به زندگی بازمی‌گردد و گاهی نه، اما مهم همان تلاش است. در فوتبال و زندگی روزمره نیز همین‌طور است. اگر ما قدرتمند باشیم _ و بخشی از این قدرت را از کتاب بگیریم _ می‌توانیم حتی از سخت‌ترین شرایط نیز به مسیر درست زندگی بازگردیم.
سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «بخوانیم برای ایران» از روز شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴ آغاز شد و تا ۳۰ آبان ادامه خواهد داشت.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود