29 تیر 1402
شماره خبر: 289111

اینجا همه «قد قامت العزا» گویان‌اند

سپیدار‌آنلاین: گروه گزارش



رسم سیاه پوش کردن زندان‌های البرز پیش از شروع ماه محرم انجام می‌شود تا با ورود به ماه عزای حسینی(ع) همه کس و همه چیز آماده پذیرایی از دل‌شکستگان در بند باشد. اینجا هر قدر دل‌شکسته‌تر باشی به آستان حضرت دوست مقرب‌تری.
به منظور بازدید از روند سیاه پوش کردن فضای اندرزگاه بانوان وارد این اندرزگاه شدیم. فعالان فرهنگی در حسینیه جمع شده بودند و مشغول مقدمات بودند.4 نفر با دقت پارچه‌های سبز را به دور گهواره حضرت علی اصغر(ع) می‌پیچیدند. یک نفر «نظر قربانی»اش را از اتاقش آورده بود تا وسط دسته‌ی بالایی گهواره نصب کند. ترکی جملاتی را گفت که زیاد متوجه نشدم اما فکر کنم آزادی‌اش را از باب الحوایج علی اصغر (ع) طلب می‌کرد. توری سبز رنگی را نیز بر بالای آن پیچیدند و خانمی رو به بیرون فریاد زد: حضرت رو بیارید...
خانمی با پارچه سفیدی که داخل آن چیزی بود وارد شد. پارچه را زمین گذاشتند و آن را با دقت باز کردند، با وسایلشان شبیه حضرت علی اصغر را بازنمایی کرده بودند تا داخل گهواره قرار دهند. از بلندگوهای حسینیه روضه6 ماهه حضرت با صدای حاج مهدی رسولی پخش می‌شد که می‌خواند: "تا الان روضه مادرانه بود از الان روضه پدرانه است.... کودک بی هوش بابا بخواب عزیز من، سرت روی دوش بابا بخواب عزیز من..." چند خانم بی صدا گریه می کردند و کودک را داخل گهواره قرار دادند و اشکشان از روی صورتشان غلطان می‌سرید روی پارچه‌های سبز رنگ.
کنار قفسه کتاب‌ها روی میز مطالعه پارچه ضخیم زرد رنگی گذاشته بودند و پارچه‌ها و کتیبه‌های عزاداری را روی آن قرار داده بودند تا اتو کنند. خانمی که این کار را انجام می‌داد می‌گفت؛ وضو گرفته تا دستش به اسما مبارک می‌خورد پاک باشد. با دقت و احتیاط پارچه‌ها را اتو می‌کشید و مواظب بود تا نوشته‌ها آسیب نبینند. فرق این اندرزگاه با اندرزگاه‌های دیگر این است، اینجا همه چیز اتو کشیده و بیش از حد تصور مرتب است.چند خانم با یک جعبه کارتن کوچک، صندوق نذورات ویژه کارمندان درست کرده بودند، می‌گفتند مددجویان هم با کارت‌هایشان از فروشگاه هر چی که نذر کنند می‌خرند و تحویل فرهنگی می‌دهند. فضاسازی آماده شده بود که گروه تعزیه وارد حسینیه شدند تا تمرین کنند، مسئول گروه تعزیه رو می‌شناختم، دختری با استعداد که دیپلمش رو داخل زندان گرفته بود و الان داشت به صورت غیر حضوری در دانشگاه روانشناسی می‌خواند، کار چرم انجام می‌داد و خرج خانواده‌اش رو هم از داخل زندان برایشان می‌فرستاد. به یکی از هم اتاقی‌هاش هم پول قرض داده بود تا رضایت شاکی‌اش رو بگیرد تا آزاد بشود، ازش پرسیدم: اگه پس نده چی؟ یک خنده‌ی تاخی کرد و گفت: می‌دونم که پس نمی‌ده، اما گناه داره.... جمله تکان دهنده‌ای بود، به کارش ادامه داد و تعزیه امام حسین (ع) را آماده می‌کرد، بدون هیچ نسخه‌ای فقط با آنچه که در ذهنش از دیدن تعزیه در کودکی به یاد داشت را به دیگران دیکته می‌کرد، خودش اول، صحنه‌ها را بازی می‌کرد و بعد از بازیگران می‌خواست تا آن حرکات را اجرا کنند. همین که تمرین تعزیه‌اش تمام شد فریاد زد: سراسر یا حسین (ع)
گروه هم بعد از او تکرار کردند مثل اینکه این جمله اسم رمزی است برای آنکه همه زندانیان در حسینیه جمع شوند و عزاداری شروع شود. آنقدر ادامه دادند تا حسینیه مملو از دلشکستگان حسینی(ع) شد و ما از حسینیه آمدیم بیرون تا با همان دل شکسته عزاداری کنند و ما از دور صدایشان را می‌شنیدیم؛ «قد قامت العزا»

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود