28 مهر 1404
شماره خبر: 333250

خودمراقبتی؛ مهارتی فراموش‌شده در روزهای پراضطراب»

سپیدار‌آنلاین: گروه یادداشت



در روزگاری که جامعه با امواج پی‌درپی بحران‌ها ــ از اقتصادی و زیست‌محیطی گرفته تا روانی و اجتماعی ــ مواجه است، مفهوم «خودمراقبتی» دیگر یک توصیه فردی یا لوکس روان‌شناختی نیست؛ بلکه ضرورتی اجتماعی و حتی سیاستی عمومی است.
محمد جعفری/ جوامعی که شهروندان آن‌ها توان مراقبت از خود را در شرایط دشوار دارند، دیرتر دچار فرسایش روحی و اخلاقی می‌شوند و ظرفیت بیشتری برای عبور از بحران‌ها خواهند داشت.خودمراقبتی به معنای نادیده‌گرفتن مشکلات یا انکار واقعیت‌های تلخ نیست؛ بلکه توانایی حفظ تعادل ذهنی، جسمی و رفتاری در برابر فشارهای مداوم است. انسانِ خودمراقب، می‌آموزد که چگونه در دل بحران، بدون غرق شدن در اضطراب جمعی، امید و سلامت روانی خود را حفظ کند. چنین نگرشی امروز بیش از هر زمان دیگری به آموزش، تمرین و فرهنگ‌سازی نیاز دارد.یکی از نشانه‌های جامعه دچار بحران، کاهش تاب‌آوری روانی و رفتاری مردم است. اضطراب‌های انباشته، ناامیدی نسبت به آینده و خشم پنهان اجتماعی، از جمله پیامدهای فقدان مهارت‌های خودمراقبتی‌اند. متأسفانه در بسیاری از مواقع، نظام آموزشی و رسانه‌ای ما بیشتر بر «مدیریت بحران» تمرکز دارد تا بر «آمادگی روانی برای مواجهه با بحران». در حالی که جوهره‌ی خودمراقبتی، تقویت درونی انسان است تا بتواند در طوفان‌های بیرونی دوام بیاورد.خودمراقبتی در بحران ابعاد گوناگونی دارد؛ از مراقبت جسمی و سلامت تغذیه و خواب گرفته تا مراقبت روانی از طریق آرام‌سازی ذهن، تفکر مثبت و حفظ ارتباط‌های انسانی سالم. در شرایطی که فشارهای اقتصادی یا اجتماعی می‌تواند احساس بی‌قدرتی را تشدید کند، بازگشت به رفتارهای ساده‌ی مراقبتی مانند گفت‌وگو، همدلی، یا حتی دوری آگاهانه از اخبار منفی، خود شکلی از مقاومت مدنی در برابر فرسایش روان جمعی است.در بحران‌ها، معمولاً انتظار می‌رود نهادهای حاکمیتی یا سازمان‌های بزرگ مسئولیت مقابله را برعهده گیرند، اما تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد که نقش مردم در تاب‌آوری اجتماعی تعیین‌کننده‌تر است. شهروندی که می‌تواند احساسات خود را بشناسد و مدیریت کند، در واقع بخشی از بار سنگین بحران را از دوش جامعه برمی‌دارد. از این منظر، خودمراقبتی نه یک رفتار فردی بلکه کنشی اجتماعی است؛ زیرا سلامت روان فرد، به‌طور مستقیم بر پایداری نظم اجتماعی اثر می‌گذارد.نکته دیگر، ضرورت آموزش عمومی در این زمینه است. همان‌گونه که در مدارس مهارت‌های بهداشتی آموزش داده می‌شود، آموزش مهارت‌های روانی و رفتاری نیز باید جزئی از برنامه‌های رسمی آموزش و پرورش باشد. کودک یا نوجوانی که می‌آموزد چگونه با اضطراب، شکست یا فقدان کنار بیاید، در بزرگسالی شهروندی مسئول‌تر و مقاوم‌تر خواهد بود. رسانه‌ها نیز می‌توانند در این مسیر نقشی کلیدی ایفا کنند؛ با ترویج روایت‌های امیدبخش و آموزش‌های کاربردی به جای بازتولید ترس و التهاب.از سوی دیگر، نهادهای اجتماعی و فرهنگی باید فضاهایی برای تمرین خودمراقبتی جمعی فراهم کنند. گروه‌های داوطلب، انجمن‌های محلی و مراکز فرهنگی می‌توانند با برگزاری نشست‌های گفت‌وگو، کارگاه‌های آموزشی یا فعالیت‌های هنری، بستری برای تخلیه هیجانات و بازسازی روان جامعه باشند. خودمراقبتی در بحران زمانی معنا می‌یابد که به رفتاری جمعی بدل شود؛ یعنی هر فرد بداند مراقبت از خود، در واقع نوعی مراقبت از دیگری نیز هست.بی‌تردید، نمی‌توان از مردمی که در تنگنای معیشت و فشار روزمره‌اند، انتظار داشت همواره آرام و متعادل بمانند. اما درست در چنین شرایطی است که کوچک‌ترین عادت‌های خودمراقبتی می‌توانند اثرگذار باشند: تنفس آگاهانه، گفت‌وگو با دوستان، پرهیز از مقایسه‌های فرساینده در شبکه‌های اجتماعی، یا اختصاص زمانی کوتاه به مطالعه و سکوت. این رفتارهای ساده، به ظاهر شخصی‌اند، اما در مجموع می‌توانند به ترمیم فضای روانی جامعه کمک کنند.در نهایت، باید پذیرفت که جامعه‌ای سالم، از شهروندان خودمراقب ساخته می‌شود. همان‌گونه که هیچ ساختار بهداشتی بدون مشارکت مردم کارآمد نیست، هیچ برنامه‌ای برای سلامت روان جمعی نیز بدون تقویت فرهنگ خودمراقبتی به نتیجه نمی‌رسد. ما در عصر بحران‌های پی‌درپی زندگی می‌کنیم، اما در عین حال در عصری هستیم که دانش و آگاهی برای مقابله با آن‌ها بیش از هر زمان دیگری در دسترس است.مسئله این است که آیا یاد گرفته‌ایم از خود شروع کنیم؟

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود