رونمایی یک قوری و کتری از وضعیت مدیریت ورزش در البرز
سپیدارآنلاین: گروه گزارش
حواشی پیرامون اهدای قوری و کتری به یک ورزشکار ملیپوش در محمدشهر کرج همچنان ادامه دارد؛ عضو شورای شهر محمدشهر آن را یک کار فوقالعاده برای خود اعلام میکند؛ از سوی دیگر اداره ورزش و جوانان، هیات قایقرانی استان البرز و حتی رییس هیات معلولین هم سارا عبدالملکی را نمیشناسند. ورزشکار ملی پوشی که عدم حمایت از او در سال 94 و پس از تصادفی که او را دچار معلولیت کرد نیز خبرساز شده بود.
حواشی پیرامون اهدای قوری و کتری به یک ورزشکار ملیپوش در محمدشهر کرج همچنان ادامه دارد؛ عضو شورای شهر کرج آن را یک کار فوقالعاده برای خود اعلام میکند؛ از سوی دیگر اداره ورزش و جوانان، هیات قایقرانی استان البرز و حتی رییس هیات معلولین هم سارا عبدالملکی را نمیشناسند. ورزشکار ملی پوشی که عدم حمایت از او در سال 94 و پس از تصادفی که او را دچار معلولیت کرد نیز خبرساز شده بود.سارا عبدالملکی ورزش حرفهای را با رشته سخت راگبی آغاز میکند و حتی ملی پوش هم میشود اما یک تصادف و ضایعه نخاعی در سال 94 او را به سمت یک ورزش دیگر یعنی قایقرانی هدایت میکند.پس از آن تصادف عبدالملکی در گفتوگویی با گلایه از عدم حمایتها میگوید: من عضو تیم ملی راگبی بودم اما بیمه نبودم و حتی یک بار که برای مرخصی ورزشی به وزارت ورزش رفته بودم متوجه شدم که حقوق ما به حساب انجمن راگبی واریز میشود اما مسئولان انجمن آن را به ما پرداخت نمیکرد.او در همین گفتوگو با گلایه از حمایتهایی که هیچگاه عملی نشد ادامه میدهد: در روزهای اولی که تصادف کردم قولهای زیادی به من دادند اما هیچ کدام از آنها عملی نشد. حتی این قولها برای ما دردسرساز هم شد چون وقتی از هر بیمارستانی میخواستیم تخفیف بگیریم عنوان میشد که فلانی گفته تمام هزینههای درمانی من را میدهد. قولی که بیشتر از سایر قولها برای ما مشکل ایجاد کرد را آقای اسطوره داده بود. او وعده داد که از من حمایت خواهد کرد. البته سردار آزمون هم یک بار برای عیادت به خانه ما آمد که خوشبختانه قولی به ما نداد و به همین خاطر از او تشکر میکنم.حالا اما شورای شهر و شهرداری محمدشهر کرج از او که با اراده خود به پیراهن تیم ملی قایقرانی و در مسابقات اخیر پارآسیایی در رده 23 سال به مقام دوم رسیده حمایت عجیبی کردهاند؛ اهدای قوری و کتری!خبرنگار فارس برای پی بردن به ابعاد ماجرا ابتدا با روابط عمومی اداره ورزش و جوانان تماس میگیرد تا بررسی کند آیا ارتباطی با این ورزشکار دارند یا خیر؟ اما در کمال تعجب با این پاسخ مواجه میشود: شمارهای از این ورزشکار ملیپوش کشورمان در بانک اطلاعاتی این اداره وجود ندارد!هیات قایقرانی استان البرز هم تماسهای خبرنگار فارس را بیپاسخ میگذارد و رییس هیات معلولین و حتی خزانهدار هیاتهای ورزشی هم نشانه ای از این بانوی البرزی در اختیار ندارند.البته مجموعه مدیریت شهری از زمان انشار این خبر تلاشهای زیادی کردهاند تا به نوعی از این مسأله عبور کنند اما هر کسی حرفی به میان آورده کار را عجیبتر کرده تا گره آن را باز کند.
مگر ورزشکار به کتری و قوری نیاز ندارد؟!
به عنوان مثال کریم قدیانلو، از اعضای شورای شهر محمدشهر میگوید: ما هیچ وظیفهای برای تجلیل از هیچ ورزشکاری نداریم. همان کتری و قوری را هم از روی بزرگواری برای برخی ورزشکاران تهیه میکنیم. به همراه آقای اکبر نظری که مسئول کمیته جوانان محمدشهر است، به منزل خانم عبدالملکی رفتیم. ما برای سایر ورزشکاران همین کتری و قوری را هم تهیه نمیکنیم، بلکه با یک جعبه شیرینی به خانه آنان میرویم. قصدمان تجلیل از خانم عبدالملکی نبود، بلکه میخواستیم دست خالی به خانه ایشان نرفته باشیم؛ مگر ورزشکار به کتری و قوری نیاز ندارد؟!با هزینه شخصی این هدایا را تهیه میکنم و به همراه یک مسئول به خانه ورزشکار میروم؛ این کارها را بنده خودجوش و با اختیار خودم انجام میدهم. گاهی بنر نصب میکنم در خیابان برای ورزشکار افتخارآفرین شهر، گاهی هم اینطور به خانه او میرویم.انگار هیچ چیزی سرجای خودش نیست، انگار این دختر محمدشهری ورزشکارملی پوش این استان نیست، انگار داستانهای تصادف و حمایتهای صرفا دوربینی از او هنوز هم ادامه دارد!سرانجام خبرنگار فارس پل ارتباطی با این بانوی ورزشکار را یافته و با او گفتوگو میکند.من این سختیها را پشت سر گذاشتم تا به دخترانی که شرایط مشابه من دارند بگویم که در این مسیر قدم بردارند چرا که با صبوری و تلاش به موفقیت میرسند، باید زندگی کنند و نشان دهند که راه و مسیر برای تحقق موفقیت بسیار است. باید نگرشها نسبت به این نوع وضعیت جسمانی تغییر کند.البته من هیچکدام از مسؤولان استان البرز را نمیشناسم! حتی رییس هیات قایقرانی استان البرز! هیچ ارتباطی با من نگرفتند و حمایتی هم از جانب هیچ یک از مسؤولان نه ورزشی و نه غیر از آن وجود نداشته است.بارها برای خرید تجهیزات و وسایل ورزشیام پول قرض گرفتم اما هرگز نه گلایهای داشتم و نه نالهای کردم، چرا که من سعی داشتم به هدفم دست پیدا کنم و از این مسائل به صورت جدی پرهیز کردم.عبدالملکی داستان هدیه جنجالی را اینگونه روایت میکند: من در این مدت بیمهری زیاد دیدم اما هیچکدام به این شکل مرا اذیت و ناراحت نکرد. یک هفته بعد از کسب مقام دومی آسیا از سوی شورای شهر با من تماس گرفتند و برای تبریک به منزل ما آمدند. از اینکه توجهی صورت گرفته و به منزل ما آمدند خوشحال بودیم و سعی کردیم به نحو احسن از میهمانان پذیرایی کنیم.بعد از رفتنشان کاغذ کادوی گل گلی هدیهام را باز کردم اما با دیدن کارتن کتری قوری باورم ابتدا تصور کردم که حتما یک شوخی است، اما متاسفانه واقعیت داشت و برای من هدیه کتری و قوری آورده بودند! بعد از گذشت ۱۰ روز من همچنان شوکه هستم و نمیتوانم این ناراحتی را هضم کنم، احساس میکنم به من بی حرمتی شده است.واقعیت امر این است که حضور و قدردانی لفظی اعضای شورای محمدشهر به اندازه کافی برایم شیرین و قابل احترام بود اما ای کاش دسته خالی میآمدند! بعد از آن روز مدام از خودم سوال میپرسیدم که چرا عمرم را پای ورزش گذاشتم؟ هرکاری هم کردم حالم خوب نشد.
تماس وقاحت آمیز از شورای شهر
سرانجام از شورای شهر با من تماسی گرفته شد و خانمی با وقاحت تمام از من خواست که اگر آن کتری قوری را نمیخواهم میتوانم بروم به فلان مغازه و آنرا تعویض کنم! از آن واسطه سوال پرسیدم که مطمئنید این موضوع توهین به من نیست؟ و او مدعی بود که کار شورای شهر عین احترام است من هم قول دادم که در صفحه شخصیام از آنها تشکر و قدردانی خواهم کرد!
البته آن خانم از من خواست که صبوری کنم و من تصور میکردم قرار است با یک عذرخواهی ساده و لفظی به اشتباه خود پی ببرند اما با گذشت ۱۰ روز هیچ اتفاقی نیافتاد و من تصمیمم را عملی کردم.تا مادامی که این افراد متوجه اشتباه خود نشوند روند تغییر نخواهد کرد، من این پست را بارگذاری کردم تا برای دیگر قهرمانان چنین تحفهای نبرند! آقایان مسؤول باید یاد بگیرند چگونه از قهرمان ملی خود تشکر کنند.
منبع فارس