گنجشک روی درخت؛ جلو پنجره اتاق من نشسته بود و تصمیم داشت که نگذارد حتی یک آلبالو هم برایم بماند، من هم که زورم به او نمی رسید بالاخره او هم حق داشت آلبالو بخورد؛ نه تنها خودش؛ بلکه دوستانش را هم به ضیافت خواند و من هم چاره ای جز حضور ساکت در ضیافت آنان نداشتم و این هم شد که عکاس مجلس هم من شدم ! مطلب ارسالی از: کاوه

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود