چنگولهای که در والفجر۵ قرمز شد، امروز در یاد البرز زنده مانده
سپیدارآنلاین: گروه اجتماعی
در حوالی زمستان کرج، در خانهای که بوی ایمان داشت، مهدی شرعپسند با اولین نفس، حماسهای آرام ساخت.
او پسر محمدعلی، با دستهایی خسته از مهر اما همیشه آماده، فرماندهای شد که تیپ عمار را به نور صبحگاهی واگذار کرد. در کوچههای خاکستری جبهه، پیش از همه دوید؛ نه فقط با گام، که با دلی پُر از آیهها و نهجالبلاغه، معلمی بود که قاعده اخلاق را با شورِ عمل میآموخت. روایت حاج علی کرمی، ما را به کوههای گیلانغرب و زمستانهای سردش میبرد؛ جایی که آقا مهدی پیش از همه، نه فقط خط مقدم، بلکه چاه صحرایی میکند تا خاک، شکوه بندگی را لمس کند. لبخندش میان نمازهای جماعت گم میشد، و کلاس قرآنهایش در طویله قدیمی، هنوز در جان خاکستان زمزمه میشود.
هرصبح، جمعش را به صف میکرد؛ پشت سر دعا، ورزش صبحگاهی و امید را به جان شهر میپاشید. چنگولهای که در والفجر۵ قرمز شد، امروز در یاد البرز زنده مانده؛ و مزارش، دعوتی است به بیداری.
مهدی شرعپسند، همان مردی که فرمانده بود، اما همیشه اول صف عشق میدوید.