گریه امانش نمی دهد؛ آزادی یا اعدام ؟!
سپیدارآنلاین: گروه گفتگو
پس از چند روز پیگیری یکی از مسئولین شهرستان، حاضر شدم با او مصاحبه تلفنی داشته باشم. تماس گرفت؛ با صدایی بغض آلود و التماس آمیز از من خواست به منزلش بروم و از بچه ها و مادرشوهرش فیلم بگیرم و در فضای مجازی منتشر کنم تا شاید مردم دلشان به رحم بیاید و..
برای جمع آوری دیه شوهر زندانی اش، از طریق شماره حسابی که به گفته او، شماره حساب سازمان حمایت از زندانیان است، کمک کنند. مثل انسانی که در چاه افتاده و فریادش به جایی نمی رسد؛ انگار آخرین توانش را گذاشته و جوری به دیوار چنگ می کشد که صدای گوش خراش جیر جیرش، گوش فلک را کَر کند. به هر زحمتی بود، او را متوجه محدودیت های موجود، کردم و از او خواستم مختصری از ماجرا بگوید.
خانم حمزه پور زن جوانی از خطه لرستان، با 3 فرزندش، دو دختر و یک پسر، ساکن فردیس است که پس از گذشت یک سال و نیم از ازدواجش، همسرش در اوج جوانی و در سن نوزده سالگی در یک نزاع دسته جمعی، مرتکب قتل شده و حالا 11 سال از آن روزها می گذرد و به گفته خودش 11 روزمانده که شوهرش اعدام شود.با درماندگی می گوید: وقت نداریم. امشب که بگذرد؛ 10 روز دیگر فرصت داریم. اگر نتوانیم مبلغ دیه را فراهم کنیم، حتی 10 روز و یک ساعت هم صبر نمی کنند. چند وقت پیش که می خواستند او را برای اجرای حکم به قرنطینه ببرند؛ با عجز و التماس خانواده و وساطت رئیس زندان، یک ماه فرصت گرفتیم. حالا 19 روز از فرصت یک ماهه گذشته و ما هنوز نتوانستیم مبلغ دیه را فراهم کنیم.صحبتش به اینجا که می رسد؛ نفس نفس می زند و منقطع، می گوید. سعی می کنم با فاصله سوال کنم تا کمی آرام شود. ادامه می دهد: 11 سال پیش در یک دعوای طایفه ای و دسته جمعی که معلوم نبود چند نفر همدیگر را می زنند و کی به کیست؛ قتل یک نفر از طرف مقابل به گردن شوهر من افتاد و تمام این مدت من نمی گذاشتم تا خودش را معرفی کند. حالا 2 سال و 4 ماه است که زندانی شده و از 1.5 سال پیش، حکم اعدامش صادر شده است. با پادرمیانی ریش سفیدان محل، خانواده مقتول به دریافت دیه راضی شده اند. اول یک میلیارد تومان و باز هم با کدخدامنشی بزرگان روستا، به دریافت 400 میلیون تومان در مقابل بخشش قصاص شوهرم، راضی شده اند.آه بلندی می کشد و می گوید: بعد از یک سال و نیم و بعد از اینکه برادرم، برادر شوهر، مادرشوهرم و خانواده هرچه داشتیم فروختیم، با وام، قرض و قوله و کمک های 100 تومن تا 200 تومنی(منظورش 200 هزار تومن است) از همه فامیل، اهالی روستا و خیرین، تا حالا فقط توانسته ایم 150 میلیون تومان از مبلغ دیه را فراهم کنیم. 250 میلیون تومان دیگر نیاز است و فقط 11 روز دیگر باقیمانده است.
از بچه ها و وضعیت زندگیش می پرسم و اینکه مخارج زندگیش را از کجا تأمین می کند؟!
می گوید: بچه ها 3، 5 و 9 ساله هستند و از طریق کمک های کمیته امداد و سازمان حمایت از زندانیان زندگی را می گذرانیم. وسیله خانه زیاد داشتیم؛ اما از وقتی که شوهرم زندان است؛ مجبور شدم خیلی از آن ها را برای مخارج خانه بفروشم. سال گذشته 3 روز با بچه هایم در پارک بودم. جا و مکان نداشتیم. نا امید شده بودم و دست به خودکشی زدم و حتی به کما رفتم. با کمک خیرین 5- 6 ماهی وسایلم در یک انباری بود. تا اینکه مبلغ ودیعه خانه به واسطه پیگیری بخشدار، توسط خیرین تهیه شد؛ اما برای اجاره خانه معطل مانده ایم. یخچال و وسایل خانه را خیرین تهیه کردند؛ بچه هایم تلویزیون ندارند و گاهی بدون شام می خوابند. اما به امید آزادی پدرشان زنده اند.
ساکت می شوم و فکر بچه ها عصبی ام می کند. خودم را جای این مادر می گذارم.
سکوتم باعث می شود فکر کند که تماس را قطع کرده ام. می گوید: تو رو خدا قطع نکنید و گریه امانش نمی دهد. آرام که می شود، می پرسم: خودت سرکار نمی روی؟!
می گوید: با 3 بچه کوچک کجا بروم؟! بچه ها را برای که بگذارم؟! اگر شوهرم اعدام شود، من چه کنم با 3 بچه کوچک؟! به خدا سخت است...و دوباره گریه....او را به خدا می سپارم و به این فکر می کنم که اگر من هم جای آن زن بودم، برای نجات زندگی و بچه هایم به هر کورسوی امیدی متوسل می شدم.از خودم خجالت می کشم که تا قبل از صحبت با خانم حمزه پور، اگرچه دلم به حال او و بچه هایش می سوخت؛ اما راستش دلم نمی خواست به کسی که مرتکب قتل شده، کمک کنم و یا راجع به او مطلبی بنویسم. شاید این خصلت اغلب ما آدم هاست که زودتر از هر چیزی پیش داوری و قضاوت می کنیم. یکبار دیگر شنیدن این ماجرا به من یادآوری کرد که اتفاق ممکن است برای هر کسی، حتی من بیاُفتد؛ فقط باید خشم را در لحظه عصبانیت کنترل و رفتارمان را مدیریت کنیم.برای تأیید بیشتر گفته های همسر زندانی، سعید حمزه پور، به آقای نادری نژاد مدیرعامل انجمن حمایت از زندانیان شهرستان فردیس تماس گرفتم که متأسفانه هنوز موفق به صحبت با ایشان نشدم.
منیع:فردیس نیوز