حکایت شیار 143 و چشم هایی که نمناک شدند
سپیدارآنلاین: گروه گزارش
شب گذشته و در پایان جشن اختتامیه فیلم فجر در تالار نژادفلاح، چشم مخاطبان نمناک بود؛ جشنی که اشک هایش حکایت از همدردی با خانواده هایی را داشت که شاید بسیاری از ما به آن لحظه های برزخی انتظار و هراس شنیدن اخباری تلخ یا شیرین، نیاندیشیده باشیم.
شیارها و خاکریزهای بسیار شاید هنوز از چشم و دید تیم های مختلف جستجو پنهان مانده. تکه های فراوان و نشانه های متعدد از اجساد شهدایی که مادران چشم انتظارشان، الفت وار، به سبک مادر فیلم شیار 143 روزگار می گذرانند، در گوشه هایی از خاک جنوب، منتظر کشف و شناسایی باشند... شب گذشته و در پایان جشن اختتامیه فیلم فجر در تالار نژادفلاح، چشم مخاطبان نمناک بود؛ جشنی که اشک هایش حکایت از همدردی با خانواده هایی را داشت که شاید بسیاری از ما به آن لحظه های برزخی انتظار و هراس شنیدن اخباری تلخ یا شیرین، نیاندیشیده باشیم. پخش فیلم شیار 143 را می توان برجسته ترین صحنه این اختتامیه دانست که مسئولان با مشارکت و همراهی یکدیگر به اجرای مشترکش رسیده بودند و این همراهی را نویدی نو برای ایران کوچکی عنوان کردند که بسیاری از زخم هایش حاصل موازی کاری ها، کم تجربه گی ها و عدم همراهی در بخش های مختلف و دستگاه های متعدد است. جشنواره و نیز اختتامیه فیلم فجر را اگرچه نمی توان خالی از ایراد دانست اما می توان آن را به عنوان یک تجربه گرانقدر و بزرگ برای کرجی که مردمش کمتر از فرصت های به روز این چنینی برخوردار می شوند، قلمداد کرد. اینکه در قالب یک جشنواره بخشی از هنرمندانی که شاید کمتر نام آنها در ایران کوچک به گوش می خورد و کمتر کسی از عقبه و سابقه ولادت یا حضور آنها در این شهر با خبر است، تقدیر شود، به تنهایی دارای ارزش است. سال هاست همراه با نام جشنواره ها و مراسمی این چنین، نام هنرمندان تهرانی و سراسری به برنامه اعتبار می بخشد، حال آنکه امسال نام آورانی از همین استان و همین مرز و بوم، روی سن تالار شهیدان نژادفلاح مورد تقدیر و تشویق شهروندان و علاقمندان به عرصه فیلم و هنر قرار گرفتند. محسن و مصطفی کیایی، علی کوچکی، سیامک کلانتری، محمد عسگری و مهران رجبی از جمله کسانی بودند که در این آیین مورد تجلیل مسئولان و مردم قرار گرفتند؛ کسانی که از همین دیار سر بر آورده و به گفته محسن کیایی، کار خود را از سالن های کوچک همین شهر و با اهالی تئاتر کرج آغاز کرده اند تا به جایگاهی رسیدند که امروز مردم همه کشور به هنر آنان ببالند. حضور کارگردانی که توانسته بود رنج مادرانگی در هشت سال دفاع مقدس را که گویا برای آنها حتی تا سال ها پس از پایان جنگ، در قلب و روح شان در جریان بوده و ادامه داشته است، به تصویر کشد نیز اتفاقی ارزشمند در کتاب تجربیات کرج بود. نرگس آبیار و گلاره عباسی تماشای این فیلم کنار شهروندان البرزی و اشک هایی که به تأسی از هنر آنان بر چشمان بینندگان نشست را فراموش نخواهند کرد. اگرچه جای بانوی اول این فیلم با هنر بی بدیلی که در نمایش شخصیت به کار بسته بود، در اختتامیه خالی به نظر می رسید اما خود اثر آنچنان گیرا و گویا بود