25 آذر 1403
شماره خبر: 316113

مادر این شمعدانی امانت پیش تو، زود برمی‌گردم

سپیدار‌آنلاین: گروه گزارش



در دل روستای ولیان ساوجبلاغ، خانه‌ای قدیمی با دیوارهای ترک‌خورده و پنجره‌هایی که به سمت آسمان باز می‌شوند، پناهگاه قصه‌ای غریب است؛ این خانه، خانه ننه صفوراست، مادری که سال‌هاست زندگی‌اش با عطر گل‌های شمعدانی و انتظار عجین شده است.
صفورا خانم مادر شهیدان کرمیار، داستانی دارد که دل هر شنونده‌ای را از عمق جان می‌لرزاند. او ۴۰ سال است که چشم‌به‌راه است؛ چشم‌به‌راه محمد، آخرین پسرش که وقتی می‌خواست به جبهه برود، گلدانی شمعدانی به مادر سپرد و گفت: «مادر، این گلدان امانت پیش تو باشد. زود برمی‌گردم.» ۴۰ سال است که ننه صفورا گلدان را از این باغچه به آن باغچه، از این اتاق به آن اتاق می‌برد. گلدان هر بار پرتر و گل‌های شمعدانی تکثیر می‌شوند، اما محمد برنگشته است. صفورا خانم هنوز با همان بغضی که ۴۰ سال است به گلویش چنگ زده، می‌گوید: «محمد خوش‌قول بود، حرفی که می‌زد، محال بود عمل نکند. قول داده بود برمی‌گردد، و من هنوز منتظرم.»او ادامه می‌دهد: هر بار صدای در می‌آید، ناخودآگاه به سمت پنجره می‌دوم. نکند محمدم باشد؟ نکند این انتظار تمام شود؟ شب‌ها صدای در خوابم را می‌شکند. تا پنجره می‌روم و هیچ‌کس نیست، اما دلم می‌گوید که او برمی‌گردد. قولش هنوز سرجاست.
مادری که در پشت جبهه، جهاد کرد
صفورا خانم تنها یک مادر نیست؛ او نماد ایستادگی است، زنی که پا به پای همسرش، حاج نادعلی، زندگی‌اش را وقف آرمان انقلاب کرد. حاج نادعلی، که حالا در کنار سه فرزند شهیدش آرام گرفته است، در کتاب خاطراتش با عنوان بابا نادعلی نوشته: «صفورا اگر بچه‌هایمان کوچک نبودند، خودش هم به جبهه می‌آمد. او در پشت جبهه‌ها مثل یک سرباز بود.»
خانه قدیمی ننه صفورا در دوران جنگ تبدیل به سنگر پشتیبانی شده بود. او با دست‌هایی خسته، اما دلی سرشار از عشق، نان می‌پخت، شربت و حلوا درست می‌کرد، مربا می‌پخت، لباس‌ها را می‌شست و همه را در ماشین همسرش بار می‌زد. حاج نادعلی ۱۱۲ بار راهی جبهه شد، و تمام این تلاش‌ها ردپای دست‌های زنی بود که از هیچ چیز برای دفاع از آرمان‌هایش دریغ نمی‌کرد.
خانه ننه صفورا هنوز زنده است. هر روز، گلدان شمعدانی پرتر می‌شود و گل‌های تازه‌ای روی آن می‌شکفد؛ مثل امیدی که در دل این مادر ریشه دوانده است. او می‌گوید: «من از این دنیا چیزی نمی‌خواهم؛ فقط عشق. عشق به پسرم، عشق به زندگی و آرمان‌هایی که محمد و برادرهایش برای آن رفتند.»
گل‌های شمعدانی ننه صفورا، نمادی از عشقی بی‌پایان است؛ عشقی که زمان و مرگ نمی‌تواند آن را کمرنگ کند. این گل‌ها هر روز تکثیر می‌شوند، مثل امید مادری که هنوز منتظر است، هنوز به پنجره خیره می‌شود و هنوز دلتنگی‌اش را با خدا در میان می‌گذارد.
قصه ننه صفورا قصه تمام مادران شهدا
قصه ننه صفورا قصه تمام مادرانی است که چشم‌به‌راه عزیزانشان مانده‌اند؛ مادرانی که عمرشان در سکوت و صبوری گذشته، اما قلبشان به عشق فرزندانشان می‌تپد. شاید روزی محمد در خانه را بزند. شاید انتظار ننه صفورا به پایان برسد. شاید راز گل‌های شمعدانی‌اش که هر روز تکثیر می‌شوند، در بازگشت محمد فاش شود.اما تا آن روز، این خانه با عطر شمعدانی‌ها و عشق مادرانه زنده است؛ خانه‌ای که هنوز چراغ امید در آن خاموش نشده است.

منبع فارس

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود