12 آذر 1394
شماره خبر: 153997

زندگی نامه شهید محمود بنی نجارراویزی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی

سپیدار‌آنلاین: گروه یادداشت

زندگی نامه شهید محمود بنی نجارراویزی اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی


شهید محمود نبی نجار درششم مرداد ماه سال 1339 در روستای حوم الدین راویز از توابع شهرستان رفسنجان بدنیا آمد واز كودكی درمیان همسالانش ممتاز بود وبرتری او درصفات حسنه ، سركشی به دوستان و یاری به درماندگان درهمان زمان كودكی درحركات او مشخص بود و...
زندگی نامه این شهید گرانقدر به شرح ذیل است: شهید محمود نبی نجار درششم مرداد ماه سال 1339 در روستای حوم الدین راویز از توابع شهرستان رفسنجان بدنیا آمد واز كودكی درمیان همسالانش ممتاز بود وبرتری او درصفات حسنه، سركشی به دوستان و یاری به درماندگان درهمان زمان كودكی در حركات او مشخص بود و او در سن 11سالگی در كارخانه پشم بافی تهران مشغول به كارشد تا به زندگی پدر و مادر خود رونقی بخشد. از آنجائی كه روح اسلام دركالبد او نمایان بود و تن به زیر بار ذلت ندادن را ازحسین(ع) به ارث برده فریاد اعتراض او بر علیه كارفرما بلند بود و سودجوئی و استثمار و بهره كشی او را برملا می كرد و استبداد حاكم بر ایران آن روز باعث اخراج او ازسركار شد که بلافاصله پس از اخراج شروع به مطالعه و بالا بردن سطح فرهنگ خویش کرد. در خلال بیكاری تخصص در رشته برق را در آموزشگاه فنی و حرفه ای كرج به پایان رسانید در این مدت چون علاقه شدیدی به ورزش داشت با سالم ساختن تن و جسم خویش به خودسازی روح و معنویات خود پرداخت در اوج انقلاب و مبارزه ملت ایران بر علیه شاه معدوم او یكی از جوانان فعالی بود كه رهبری جوانان را بعهده داشت. او كه برای اداره زندگی خویش و فرار از فقر مادی در كارخانجات جهان چیت استخدام شده بود شبها را به بهانه اضافه كاری می ماند و اعلامیه های امام و روحانیت مبارز را بین كارگران توزیع و به روشن گری می پرداخت و آنان را علیه رژیم به قیام دعوت می كرد پس از پیروزی انقلاب شهید محمود بنی نجار بنا به رسالتی كه بر عهده خود می دید برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب نقش اساسی را بعده گرفت. از صفات خوب او سركشی مرتب به دوستان و بستگان و رسیدگی به مشكلات و گرفتاریهای آنان بود و دوست داشت كه خدمتگذار مردم باشد و دوستان و بستگان او را شدیدا دوست داشتند و در بین همه ســرچشمـه ای سرشار از محبت و ایثارمعروف بود. به خواهرش سفارش می كرد كه زینب وار زندگی کند و از زندگی ساده او پند گیرد که چگونه عمرش را صرف اهداف اسلام کرده. او به هركس می رسید می گفت مرا دعا كنید كه در راه خود پیروز و خدمتم به اسلام مورد قبول واقع شود. با شروع جنگ تحمیلی اگر چه هنوز زمان اعزام به خدمتش فرا نرسیده بود ولی با اصرار داوطلبانه به سربازی اعزام و پس ازدوره مقدماتی عازم جبهه جنگ شد. او دفاع از میهن اسلام و مبارزه با تجاوزگران صدامی و حفظ انقلاب را فریضه ای واجب می دانست او به جبهه رفتن و خط مقدم جبهه ونائل شدن شهادت با افتخار را با پدر و مادر خود در میان گذاشت و به رغم مخالفت مادر پیر و مریض كه من طاقت دوری تو را ندارم درجواب می گفت مادرم اسلام درخطر است دشمن بخاك ما تجاوز كرده و جنایت كاران و ابرقدرتها برای سركوبی انقلاب و نابودی ان دست به دست هم داده اند. اگر امروز من به درد اسلام نخورم پس كی و چه وقت، خون من رنگین تر از یاران امام حسین(ع) و شهدای 17 شهریور نیست و تو هم عزیزتر از زینب نیستی و او باسخنان خود رضایت والدین را جلب و با انها خداحافظی کرد و سفارشات او دعا برای امام بود. سرانجام در تاریخ سوم مهر ماه سال 1359 در فکه در سن 20 سالگی بر اثر اصابت گلوله به سینه به درجه رفیع شهادت نائل گشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود