تاثیر بحرانهای منطقهای در خاورمیانه بر روابط ایران و روسیه
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
تاريخ روابط ايران و روسيه از سابقهاى بسيار طولانى برخوردار است و طى اين مدت، فراز و فرودهاى بسيارى را پشت سر گذاشته است.
اولين ارتباط مهم بين دو كشور، به سال 1578م - يعنى زمان امپراتورى فرزند ايوان مخوف، فئودور اول- مقارن با حكومت صفويان باز مىگردد. شايد به دلايل ژئوپوليتيك، از آغاز، اين رابطه بر اساس نگرشى نامتعادل و مبتنى بر دست اندازى و اشغال ايران از سوى حاكمان روسيه استوار شد. ديدگاه و رابطهاى كه در زمان قاجار نيز ادامه يافت و در دوره پهلوى و با حمايت شوروى از تشكيلات ماركسيستى و كمونيستى ايران، با تغيير ادبيات سياسى، دنبال شد. البته نوع رابطه ايران و روسيه در زمان قاجار و پهلوى متفاوت بود. عصر قاجاريه، زمان منازعات گسترده و اوج بحران ديپلماتيك بين دو كشور بود. بحرانهايى كه در نتيجه آن، جنگهاى فاجعه بار ايران و روس و عقد دو قرارداد گلستان و تركمانچاى اتفاق افتاد. در دوره پهلوى اما، حمايت شوروى از حزب توده ايران و تأثيرپذيرى گروههاى چپ گرا از حاكميت انديشه ماركسيستى، تأثيرات متفاوتى برجاى نهاد. در حقيقت، حزب توده، كارگزار شوروى در ايران بود و براى حفظ منافع اين كشور در ايران مى كوشيد
پیش از پطر كبير، مناسبات ايران و روسيه بيشتر جنبه تجارى داشت. اما با روى كار آمدن پطر كبير و وصيت او مبنى بر دستيابى به آبهاى گرم خليج فارس و پس از آن، هندوستان، ورق برگشت و فصل توسعه طلبى روسها آغاز شد. بدين ترتيب مى توان گفت كه مسأله روابط ايران و روسيه، قبل از هر چيز، واجد جنبهاى تاريخى و روانى است كه به دوره روسيه تزارى و قراردادهاى تركمانچاى، گلستان، آخال و عهدنامه 1907 م بازمى¬گردد.
بعد از انقلاب روسيه، تجديد نگرشى در روابط اين كشور با ايران اتفاق افتاد. روسيه از امتيازاتى كه در ايران داشت، چشم پوشى كرد كه از آن جمله مى توان به تأكيد عهدنامه 1921م بر حق برابر ايران با روسيه در كشتيرانى در خزر اشاره كرد. با پايان جنگ دوم جهانى، روسيه خواستار امتيازاتى در مناطق شمالى ايران شد اما اين درخواست، با واكنش منفى مجلس ايران مواجه شد. روسها اين پاسخ را غيردوستانه ارزيابى كردند و با اشغال و ايجاد بلواى آذربايجان و كردستان و عدم خروج نيروهاى خود از ايران، به آن پاسخ دادند. اين مسائل در ذهن ايرانيان، بازگشت روسيه به دوران تزار معنی داشت (هرمیداس باوند، بیتا؛ به نقل از تهرانی و بونش). البته به نظر می¬رسد در فرهنگ سیاسی ایران، تصویر مثبتی از رابطه با روسیه شکل نگرفته باشد؛ این موضعگیری منفی نسبت به رابطه با روسیه، بخشی به پیشینه منفی عملکرد و سیاست¬های روسیه در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در قبال ایران بر می¬گردد و بخشی دیگر نیز متوجه اتخاذ مواضع دو پهلو، بدقولی¬های مقامات روس در قبال ایران و به ویژه در پرونده هستهای ایران میباشد.اساساً روابط منطقهای ایران و روسیه را باید در سه بخش تحلیل نمود: بخش آسیای مرکزی، بخش دریای خزر و بخش خاورمیانه.آسیای مرکزی دارای ظرفیت نزاع در زمینههای آب، مرز، قومیت و افراط گرایی چه در داخل و چه در بین پنج جمهوری تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان است، که مخصوصاً در دره فرغانه متمرکز شده است. عوامل خارجی که برای امنیت ملی سنتی به عنوان تهدید محسوب میگردند عبارتند از: افراط گرایی سیاسی و اسلامی، اقدامات تروریستی، گسترش تسلیحات و مواد مخدر، تضاد بر سر آب و مرز و عوامل بی ثباتی که از منطقه، مخصوصاً از افغانستان سرایت میکنند. قومیت، بزهکاری اجتماعی، فقر و ارتش و نهادهای قانونی ضعیف و دولت هایی که به واسطه فساد و ناکارآمدی به ضعف گرائیدهاند نیز از عوامل تهدید داخلی هستند
زمینه دیگر رقابت یا همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی مسأله انتقال انرژی این منطقه است. امروزه استراتژی تأمین یا فروش انرژی، ژئوپلیتیک آسیای مرکزی را با توجه به اهداف محلی، منطقهای و جهانی به این سو و آن سو میکشاند. تمایل این جمهوریها به غرب از یک سو و وابستگی امنیتی به روسیه از سوی دیگر بر شک و تردید آنان میافزاید. همکاری ایران و روسیه ظاهر قضیه تعاملات این دو کشور بوده ولی در واقع روسیه به ایران به عنوان یک رقیب بالقوه نگریسته و از ورود و حضور ایران در فعالیتهای مرتبط با صدور و ترانزیت انرژی در منطقه جلوگیری میکند. موضوع خزر و مباحث سیاسی و حقوقی مربوطه به آن را در رابطه کشورهای ساحلی مخصوصا ایران و روسیه، حفظ نمودند. به دنبال برگزاری اجلاس سران کشورهای ساحلی خزر، مذاکرات دنبال شد. اما دستاورد مشخص و ملموسی را در پی نداشت. تنها فقط نشست تهران بود که سران، در پایان این اجلاس، بیانیه¬ای صادر شد که خزر را به عنوان (منطقهای صلح وثبات، توسعه و شکوفایی پایدار اقتصاد و حسن همجواری و تساوی حقوق در همکارهای بینالمللی میان کشورهای ساحلی مطرح کرد. برگزاری نشست سران به صورت منظم، گسترش راههای پیوند دهنده، عدم اجازه به کشورهای دیگر برای هجوم به کشورهای ساحلی و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر از دیگر محورهای بیانیه پایانی نشست بود. در مورد خطوط انتقال انرژی نیز دو کشور با وجود توافق بر سر جلوگیری از ایجاد خطوط انتقال شرقی-غربی، اما هیچ توافقی برای بهره گیری از فرصتهای جغرافیایی یکدیگر به عمل نیاوردهاند تا جایی که روسها بیشتر به انحصار خطوط انتقال انرژی برای رسیدن به موقعیت ابرقدرت انرژی از نگاه پوتین اندیشیدهاند و ایران را به عنوان گزینه رقیب در این حوزه تلقی کردهاند
در کل در منطقه خاورمیانه نیز سه عامل باعث شده تا فرصت جدیدی در این حوزه برای همکاری منطقهای ایران و روسیه فراهم شود. عامل اول تقویت جایگاه و نقش ایران در تحولات این منطقه به دلیل روی کار آمدن دولتی شیعه و طرفدار ایران در عراق و نیز پیروزی نیروی حماس در فلسطین، عامل دوم فعالتر شدن روسیه در روند تحولات خاورمیانه و خلیج فارس است که حمایت از حماس علی رغم فشار غرب نمونه آن است، عامل سوم بحران سوریه است .
هادی آزاد فلاح