10 آبان 1404
شماره خبر: 334075

خواندن فقط مصرف متن نیست

سپیدار‌آنلاین: گروه فرهنگی



آن‌چه باید برای ایران خوانده شود همیشه در کتاب‌ها نیست، گاهی در سکوت آدم‌هاست و گاهی هم می‌توان آن را در رد پای یک روایت فراموش ‌شده یافت.
به گزارش ستاد خبری سی‌وسومین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، زینب رازدشت؛ شاعر و خبرنگار حوزه صنایع فرهنگی طی یادداشتی به بحث درباره شعار «بخوانیم برای ایران» نشسته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید: گاهی که ترانه‌ای قدیمی از کوچه‌ای می‌گذرد، بی آنکه واژه‌ای بنویسی خاطره‌ای را در درونت بیدار می‌کند. با شعار «بخوانیم برای ایران» یاد همین لحظه‌ها می‌افتم. لحظه‌هایی که واژه برای نوشتن در دسترس نداری، اما جهان اطرافت پر از نشانه‌های خاموش است. نشانه‌هایی که در عین خاموشی زنده‌اند و باید خوانده شوند، چرا که فهمشان نه از راه تعریف که از دل زیست ممکن می‌شود.منظورم نشانه‌های مکتوب نیست، دقیقا آن نشانه‌هایی را مدنظر دارم که در زندگی جاری‌اند، مثل چهره‌ آدم‌ها، سکوت یک اتاق، چینِ افتاده بر لباس مادربزرگ‌ها و یا حتی ترانه‌ای که در کوچه‌ها زندگی می‌کند. ما خبرنگاران مدام با واژه‌ها سر و کار داریم، اما مصرف واژه در تیترها و متن‌ها فقط فرسودگی‌شان را دربر دارد. خواندن آن‌گاه معنا دارد که از سطح متن عبور کند و به جانِ تجربه برسد.در علوم انسانی امروز خواندن فقط محدود به متن مکتوب نمی‌شود. یک ترانه، یک لباس، یک عروسک، یک فیلم و حتی یک قطعه موسیقی همگی متن‌اند. هرکدام حامل روایتی‌اند که اگر خوانده نشوند، فراموش می‌شوند. خواندن در این معنا یعنی مواجهه با آن‌چه هنوز به واژه تبدیل نشده است. به عبارتی خواندن مواجهه‌ای است با آن‌چه در سکوت مانده، اما در زندگی جاری ا‌ست. این میان کتاب نه پایان راه، که آغاز آن است. بستری برای بازشناسی و بازنویسی آن‌چه در حافظه رسمی جایی ندارد.
و مگر ایران چیزی جز همین نشانه‌ها و روایت‌های پراکنده است؟ اگر خواندن بتواند ما را به دیدن دوباره این تجربه‌ها برساند، آن‌وقت ایران هم به متنی تبدیل می‌شود که باید با دقت خوانده شود. این خواندن در کوچه‌ها، در بازارها و در خانه‌هایی رخ می‌دهد که روایت‌هایشان هنوز نوشته نشده‌ است.زنانی که در خانه‌هایشان شعر می‌گویند، کودکانی که با یک قصه شبانه جهانشان را می‌سازند، کتاب‌فروش‌هایی که با چراغ کم‌نورشان فرهنگ را زنده نگه می‌دارند، اگر خوانده نشوند، انگار هرگز وجود نداشته‌اند. خواندن در این معنا یعنی تبدیل تجربه زیسته به حافظه جمعی.
در همین امتداد صنایع فرهنگی نیز نیازمند خوانده شدن‌اند. طراحی لباس، ساخت عروسک، بازی‌های بومی، محصولات فرهنگی ویژه کودکان، همه و همه اگر بی‌داستان باشند، بی‌اثر می‌مانند. پشت هر طرح، هر نقش، هر محصول فرهنگی، باید روایتی باشد که بتوان آن را خواند. کتاب در این میانه نه فقط منبع الهام که بسترساز روایت است. خواندن اگر به این حوزه‌ها راه پیدا کند، می‌تواند فرهنگ را از تکرار و مصرف‌گرایی نجات دهد.ن‌چه باید برای ایران خوانده شود همیشه در کتاب‌ها نیست، گاهی در سکوت آدم‌هاست و گاهی هم می‌توان آن را در رد پای یک روایت فراموش ‌شده یافت.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود