«بخوانیم» تا در این خاک خانهای از معنا بسازیم
سپیدارآنلاین: گروه گفتگو
«بخوانیم برای ایران» یعنی بخوانیم تا دوباره بتوانیم با هم حرف بزنیم، بیعجله، بیفریاد، بیاضطراب. یعنی در این زمین، با واژهها سکونت کنیم، نه فقط برای بقا، بلکه برای معنا. بنابراین باید «بخوانیم» تا در این خاک عزیز خانهای از معنا بسازیم.
محمد میلانی، مترجم و پژوهشگر حوزههای فلسفه و جامعهشناسی درباره شعار «بخوانیم برای ایران» این رویداد اشاره کرد: بعضی وقتها آدم فقط برای اینکه فراموش نکند، میخواند. نه برای دانستن، نه برای پیشرفت، فقط برای اینکه چیزی درونش خاموش نشود. این شعار، برای من یادآور همین لحظههاست. لحظههایی که آدم در سکوت خانهاش، کتابی را باز میکند تا خودش را به یاد بیاورد، تا در ایران بودن را و در غایت معناداری ایران را به یاد بیاورد. وی افزود: این «به یاد آوردن» از باور به ماندگاری صورت میگیرد. ایران هیچگاه فراموش نمیشود و این ما هستیم که باید هر روز به یادش بیاوریم، باید بسازیمش، باید از دل کلمات و تجربهها، آن را زنده نگه داریم. تا خودمان را زنده نگاه داریم. در این معنا نوعی «سکونت» است؛ سکونت در زبان، در خاک و در خاطره.مترجم کتاب «بودریار و هزاره» کریستفر هُرُکس اضافه کرد: «برای ایران» یعنی برای چیزی که هنوز هست، اما باید هر روز ساخته شود. یعنی برای آن خاطرههایی که اگر نوشته نشوند و اگر خوانده نشوند، گم میشوند. من فکر میکنم این شعار، بیشتر از آنکه دعوت به خواندن باشد، دعوت به ماندن است. ماندن در زبان، ماندن در حافظه، ماندن در پیوندی که دارد شل میشود. این ماندن، فقط توقف نیست؛ نوعی حضور است، حضوری که با خواندن شکل میگیرد، با دقت، با لمس واژهها، با ساختن معنا در دل روزمرگی.
میلانی در بخش دیگری از این گفتوگو به ضرورتهای مطالعه از منظری «دیگر» اشاره کرد و ادامه داد: گاهی آدمها برای چیزی یاد گرفتن، کتاب نمیخوانند، بلکه برای اینکه چیزی را از دست ندهند، دست به مطالعه میزنند. برای اینکه بفهمند هنوز میشود حرف زد، هنوز میشود گوش کرد و هنوز میشود فهمید. نویسنده کتاب «دیده بان شهر؛ مجموعه مقالاتی در باب اجتماع» با اشاره به این نکته که «بخوانیم برای ایران» علیه فراموشی است، گفت: این شعار برای من مثل یک یادداشت کوچک است که کسی روی دیوار نوشته باشد: «فراموش نکن، هنوز میشود.» و همین «میشود» یعنی هنوز میتوان در این زمین زیست، هنوز میتوان با واژهها خانه ساخت، هنوز میتوان از دل سکوت، صدا بیرون کشید.وی افزود: در روزگاری که همه چیز تکهتکه شده، خواندن شاید تنها کاری باشد که میتواند این تکهها را به هم وصل کند. نه با قدرت، نه با سرعت، بلکه با صبر. با آن صبری که در ورق زدن هست، در جملهخوانی هست و در فهمیدنِ آهسته. «بخوانیم برای ایران» یعنی بخوانیم تا دوباره بتوانیم با هم حرف بزنیم، بیعجله، بیفریاد، بیاضطراب. یعنی در این زمین، با واژهها سکونت کنیم، نه فقط برای بقا، بلکه برای معنا. بنابراین باید «بخوانیم» تا در این خاک عزیز خانهای از معنا بسازیم.دبیر مجموعه کتابهای «فکر و ذکر ایرانی» انتشارات بزنگاه، در پایان گفت: اگر قرار باشد چیزی از ما بماند، شاید همین خواندنها باشد. همین یادداشتهای حاشیهای بر کتابها، همین کتابهایی که در سکوت خوانده شدند، همین جملههایی که کسان مختلف برای خودشان زمزمه میکنند. اینها شاید روزی بشوند حافظه یک ملت و اگر نشوند، دستکم حافظه یک انسان که خواهند بود؛ و همین کافی است. چون هر انسانی که در زبان سکونت کرده باشد، در زمین نیز حضوری خلاقانه خواهد داشت.