بحران آب در ایران؛ راهی برای نجات هست؟
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
در سالهای اخیر، بحران آب در ایران به یکی از جدیترین چالشهای ملی تبدیل شده است؛ بحرانی که نهتنها منابع طبیعی کشور را تهدید میکند، بلکه امنیت غذایی، ثبات اجتماعی و حتی مهاجرتهای داخلی و منطقهای را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
فتانه محمودخانی / نشانههای این بحران دیگر محدود به گزارشهای رسمی و هشدارهای کارشناسان نیست، بلکه در زندگی روزمره مردم نیز مشهود است: خشک شدن تالابها، فرونشست زمین در شهرها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، و کمآبی در بسیاری از مناطق روستایی و شهری.دلایل متعددی در شکلگیری این بحران نقش دارند. نخستین عامل، اقلیم خشک و نیمهخشک ایران است که همواره منابع آبی را محدود کرده است. اما آنچه وضعیت را به مرحله بحران رسانده، سوءمدیریت منابع آب در دهههای گذشته، بهرهبرداری بیش از ظرفیت، و نبود برنامهریزی بلندمدت و علمی در بخش کشاورزی، صنعت و مصرف خانگی بوده است. احداث بیرویه سدها، توسعه ناپایدار کشاورزی در مناطق کمآب، و اتکای بیش از حد به آبهای زیرزمینی موجب شده تا تعادل طبیعی منابع آبی کشور برهم بخورد.
بر اساس آمارهای رسمی، بیش از ۹۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر ایران در حال مصرف است، در حالی که استاندارد جهانی توصیه میکند این میزان نباید از ۴۰ درصد فراتر رود. همچنین، سهم بالای بخش کشاورزی از مصرف آب، که معمولاً بالای ۸۰ درصد برآورد میشود، در شرایطی اتفاق میافتد که راندمان آبیاری در ایران یکی از پایینترینها در جهان است.
با وجود این شرایط نگرانکننده، آیا راهی برای نجات وجود دارد؟ پاسخ مثبت است، اما به شرط آنکه تغییر رویکردی اساسی در مدیریت آب در کشور ایجاد شود. راهحل این بحران، نه در اقدامات مقطعی و سیاسی، بلکه در تدوین سیاستهای بلندمدت، استفاده از فناوریهای نوین، و مشارکت جدی مردم و نهادهای مدنی نهفته است.
در وهله نخست، اصلاح الگوی مصرف آب به ویژه در بخش کشاورزی باید در اولویت قرار گیرد. افزایش بهرهوری آبیاری از طریق روشهایی مانند آبیاری قطرهای، توسعه گلخانهها، و کاهش کشت محصولات پرآببر در مناطق خشک، گامی اساسی در این مسیر است. در عین حال، توجه به اقتصاد آب و تعیین قیمت واقعی آن میتواند انگیزهای برای مصرف بهینه در همه بخشها ایجاد کند.
در سطح کلان، بازنگری در سیاستهای توسعه منطقهای بر اساس ظرفیت آبی، اصلاح قوانین مربوط به مالکیت و بهرهبرداری از منابع آب، و حذف یارانههای مخرب در بخش آب از جمله اقدامات ضروری است. همچنین، سرمایهگذاری در بازیافت و استفاده مجدد از آب، به ویژه در بخش صنعت و فضای سبز شهری، میتواند منابع جدیدی برای مصرف فراهم آورد.
در نهایت، نباید نقش آگاهیبخشی و آموزش را در این مسیر نادیده گرفت. تغییر فرهنگ مصرف آب تنها زمانی ممکن است که مردم بدانند چه مخاطراتی در پیش است و چه سهمی در تغییر شرایط دارند. رسانهها، نهادهای آموزشی و دینی، و جامعه دانشگاهی میتوانند در این زمینه نقش کلیدی ایفا کنند.
بحران آب در ایران، بحرانی پیچیده و چندبعدی است، اما غیرقابل حل نیست. تاریخ نشان داده است که ملتهایی که با بحرانهای طبیعی و زیستمحیطی مواجه شدهاند، اگر با نگاه علمی، همبستگی اجتماعی و اراده سیاسی به میدان آمدهاند، توانستهاند راهی برای نجات بیابند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ به شرط آنکه اکنون تصمیم بگیریم، پیش از آنکه خیلی دیر شود.