4 اردیبهشت 1395
شماره خبر: 161628

نشست کتاب خوان کودک و نوجوان ویژه ولادت حضرت علی(ع) برگزار شد

سپیدار‌آنلاین: گروه فرهنگی

نشست کتاب خوان کودک و نوجوان ویژه ولادت حضرت علی(ع) برگزار شد


جشن میلاد مولود کعبه و نشست کتابخوان کودک و نوجوان ویژه ولادت امیرالمومنین علی(ع) در کتابخانه عمومی پیامبراعظم(ص) شهرک آزادگان در شهرستان نظرآباد برگزار شد.
جشن میلاد مولود کعبه و نشست کتابخوان کودک و نوجوان ویژه ولادت امیرالمومنین علی(ع) در کتابخانه عمومی پیامبراعظم(ص) شهرک آزادگان در شهرستان نظرآباد برگزار شد.
این نشست کتاب خوان کودک و نوجوان در کتابخانه پیامبراعظم(ص) با حضور دانش آموزان و معلمان مدرسه عزت سعادت مصادف با میلاد با سعادت حضرت علی (ع) برگزار شد، در این نشست که مسئول کتابخانه، مدیر، معلمین و دانش آموزان مدرسه عزت سعادت شهرک آزادگان حضور داشتند، 6 تن از کودکان به معرفی کتاب های خود پرداختند. در این نشست، نادیا بابایی، سارا صالحی، مبینا دهقانکار، یگانه طیبی، فاطمه باغچقی، زهرا علیپور به ترتیب کتاب های برکه آفتاب، امام علی(ع) و پرنده، پیامبر و قصه هایش، بوی سیب، ماه درچاه و امام علی(ع) را به دوستان خود معرفی کردند.
کتاب"برکه آفتاب" /نوشته ناصر نادری / ارائه توسط نادیا بابایی (عضو کتابخانه)
چند روز پس از پایان مراسم حج، پیامبر اکرم (ص) به همراه کاروانیان حج، شهر مکه را ترک کرد و به سوی مدینه رهسپار شد. خورشید سوزان روز هجدهم ذی حجه به وسط آسمان جحفه در نزدیکی غدیر خم رسید. اینجا محلی بود که راه اهل مدینه و مصر و عراق از هم جدا می شد. ناگهان چهره پیامبر برافروخته شد احساس کرد بر شانه هایش سنگینی خاصی چیره شده است. بدنش لرزید فرشته وحی جبرئیل به قلب او این آیه را نازل کرد و...
کتاب " امام علی(ع) و پرنده " / نوشته نوری / ارائه توسط سارا صالحی (عضو کتابخانه)
شب بود؛ پرنده از راه دوری آمده بود وحالا بالای شهر مکه پرواز می کرد. بال هایش خسته شده بود دنبال جایی برای خواب می گشت. چشمش به دو مرد افتاد که با هم حرف می زدند. یکی از آن ها، کعبه را نشان داد. وگفت: «ابوطالب ! همسرت آن جاست. اورا دیده ای که وارد کعبه شد. هیچ کس نتوانست به دنبال او برود. » پرنده به خانه ی بزرگ نگاه کرد ابوطالب گفت آنجا خانه خداست جای فاطمه امن است دعا می کنم فرزندمان به سلامت دنیا بیاید. پرنده با خودش فکر کرد: من هم به خانه ی خدا می روم او تا روی بام کعبه پرکشید. آن جا، آرام و ساکت بود. پرنده چشم هایش را بست و خوابید. نیمه شب بود ...
کتاب "پیامبر و قصه هایش" / نوشته غلامرضا حیدری / ارائه توسط مبینا دهقانکار (عضو کتابخانه)
پیامبر(ص) برای دیدن علی (ع) و فاطمه (س) به خانه ی آنها رفت و پیامبر آنها را خیلی دوست داشت . فاطمه(س) دخترش بود و علی(ع) دامادش .وقتی پیامبر وارد خانه شد فاطمه(س) مشغول با آسیاب دستی، جو و گندم آرد می کرد. کار با آسیاب دستی خیلی سخت بود. پیامبر پرسید کدام یک خسته تر هستید؟ علی (ع) منتظر جواب فاطمه (س) نماند و گفت ای رسول خدا فاطمه(س) خسته تر است. پیامبر رو فاطمه (س) کرد و گفت دخترم از جای خود برخیز و فاطمه(س) برخاست و کنار رفت و پیامبر جای او نشست و مشغول آسیاب کردن گندم ها شد و...
کتاب "بوی سیب"/ نوشته ناصر نادری / ارائه توسط یگانه طیبی (عضو کتابخانه)
کودکی در کنار غار حرا، روی صخره ای نشسته بود و به دشت های بی آب و علف اطراف نگاه می کرد. او هر روز همراه پیامبر(ص) به آنجا می آمد. او هم مانند پیامبر، سکوت و آرامش کوه و صحرا را دوست داشت. کودک با زمزمه آسمانی پیامبر آشنا بود، پیامبر چند قدم جلو آمد و با مهربانی گفت: اگر من خاتم پیامبران نبودم، پس از من تو شایستگی مقام پیامبری را داشتی، ولی تو جانشین و وارث من هستی. آن شب امام علی (ع) مرد فقیر و گرسنه ای را به خانه اش آورد حسن و حسین خواب بودند ولی زینب کوچولو در بغل مادرش بیدار بود و...
کتاب "ماه در چاه" /نوشته شهرام شفیعی / ارائه توسط فاطمه باغچقی (عضو کتابخانه)
نه ...کودکم نباید به دنیا بیاید. اینجا خانه کعبه است. عرب به اینجا احترام فراوان می گذارد این خانه را ابراهیم خلیل ساخته است. مردان جاهل عرب چه خواهند گفت؟ نباید کودکم اینجا بدنیا بیاید! او در این زمین سوزان جان خواهد داد. ناگهان دنیا به چشم هایم تیره و تار می شود. چنگ می زنم و پرده خانه را مشت می گیرم. یک بار صاحب خانه را صدا می زنم: به حق کسی که این خانه را ساخت و به حق این نوزاد ...دیوار خانه دهان باز می کند. داخل می روم اینجا خنک است و نهان از چشم ها ... علی در خانه خدا بدنیا آمد
کتاب "امام علی(ع)" / نوشته حسین فتاحی/ ارائه توسط زهرا علیپور (عضو کتابخانه)
علی کوچک کم کم بزرگ شد. یک ساله شد، دوساله شد. زبان باز کرد و راه افتاد. حالا وقتی علی در کوچه های مکه می دوید، زن ها و مردها اورا نشان می دادند و با تعجب می گفتند «این پسر همان عزیز کعبه است همان فرزند کعبه است. در یکی از روزهایی که علی دو ساله بود با چند پسر بچه دیگر بازی می کرد. در آن نزدیکی چاهی بود که مردم از آن آب می کشیدند. در میان بازی ناگهان یکی از بچه ها که لبه چاه ایستاده بود پایش لغزید و به چاه افتاد علی که کنار پسرک ایستاده بود با همان جثه کوچکش پای پسرک را گرفت. پسرک با سر به چاه افتاده بود حالا در دهانه چاه آویزان بود و جیغ می کشید و مادرش به آنجا دوید مادر آنقدر تعجب کرد وقتی دید پسر دو ساله پای پسرش را گرفته و نجاتش داده و... گفتنی است در ابتدای این آیین که به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علی (ع) برگزار شد، برنامه مولودی خوانی توسط یکی از اعضای کتابخانه اجرا شد، شعرخوانی و مسابقه از دیگر برنامه های این مراسم بود. برپایی نمایشگاه کتاب با موضوع امام علی (ع) و بازدید اعضا از نمایشگاه کتاب و اجرای سرود توسط گروه سرود دانش آموزان مدرسه عزت سعادت، از دیگر برنامه ها اجرا شده در حاشیه این نشست بود. در پایان به ارائه کنندگان نشست کتابخوان هدایای از سوی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان نظرآباد اهداء شد.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی شود