پایان فجر در کرج با «زاپاس»
سپیدارآنلاین: گروه گزارش
با اکران فیلم «زاپاس» دفتر سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در کلانشهر کرج بسته شد و سیمرغ از البرز پر کشید.
شامگاه گذشته سالن منفی یک سینما پرشین کرج میزبان شهروندانی بود که برای اکران آخرین فیلم از سی و چهارمین جشنواره فجر گرد هم آمدند. رو به روی گیشه بلیط فروشی جمعیت زیادی در حال صحبت اند مدیر سینما پرشین در میان حضار مشغول گپ و گفت است علاقه مندان سینمای ایران درخواست سانس فوق العاده فیلم زاپاس را دارند و برخی از حضار در حال رایزنی با مدیر سینما هستند تا وی را راضی به اکران دوباره فیلم آن هم بعد از ساعت یازده شب کنند. کم کم علاقه مندان به فجر در حال آماده شدن برای ورود به سالن سینما برای اکران فیلم در سانس ۲۱ هستند در همین حین در سالن سینما پرشین باز می شود و شهروندان برای ورود به سالن دست از پا نمی شناسند. صندلی های قرمز رنگ سالن بی تابانه منتظر مردمی اند که آمدند تا با دیدن فیلم زاپاس دفتر این دوره از جشنواره را ببندند. در یک حساب سرانگشتی می توان فهمید جمعیتی که در حال ورود به سالن هستند بیشتر از تعداد صندلی ها به نظر می رسند همینطور هم می شود و برخی از حضار مجبور به نشستن روی پله های کنار دیوار هستند که البته خوشحالی و خنده بر لبشان حکایت از رضایت دارد. کم کم چراغ ها خاموش می شود و پرده سینما با پخش تصاویر جشنواره مردم را دعوت به دیدن فیلم می کند. فیلم زاپاس با تِمی طنز در حال اکران است لحظاتی از فیلم نگذشته که خنده حضار فضای ساکت چند لحظه قبل را می شکند چند دقیقه بعد باز صدای خنده حضار به گوش می رسد و گویا خنده بازاری امشب به راه است.
«همه آدم ها قصه دارن ولی نمی گن، برای همین هم هست که ما نمی شناسیمشون، ولی یه جایی، قصه ها به هم گره می خوره، اونوقت که اگه نخوان بگن هم همه می فهمن.» این چند جمله دیالوگ های پسر کوچک خانواده است که گویا در سالن سینما پرشین نیز حضور دارد. به گفته جواد عزتی بازیگر نقش داود این فیلم حرفهای زیادی در خصوص ساختار، محتوا، عملکرد و عوامل و بازیگران دارد.
داستان فیلم زاپاس در استان گرگان اتفاق می افتد انتخاب طبیعت بکر و زیبایی روستای رامیان تماشاگران را به وجد می آورد برزو نیک نژاد، نویسنده و کارگردان این فیلم که متولد گرگان است عِرق خاصی به این استان و شهر رامیان دارد دلیل انتخاب چشمه گل رامیان به عنوان یکی از محل های اصلی برای فیلم برداری این فیلم را معروفیتِ این چشمه و قدمت تاریخی آن و هم این که به عنوان عمیق ترین چشمه آب سرد کشور شناخته می شود. در داستان های قدیمی مردمان این دیار آمده است: که کسانی که می خواستند در گذشته مَرد شوند، به درون این چشمه می پریدند و در قصه این فیلم نیز بازیگر نقش اصلی داستانی اینگونه دارد. داستان این فیلم حکایت از مردمانی دارد که در شهری کوچک به دور از پایتخت و هیاهوهایش زندگی می کنند و برای خندیدن و شاد بودن همدیگر بعضی وقت ها از هم سبقت می گیرند. داستان دلدادگی «سعید» و «نعنا» در این فیلم و مشکلاتی که برای رسیدن به همدیگر دارند و همچنین دیالوگ های «رحمت» بازیگر خردسال فیلم زاپاس و تلاشش برای پریدن در چشمه برای اینکه زودتر مرد شود تماشاگران را مجبور به همراهی می کند ولی این اجبار از روی دوست داشتن است. فیلم به لحظات پایانی اش رسیده و در ردیف های جلوی سینما پرشین کرج همهمه ای برپا شده است. چراغ ها روشن می شود در میان همهمه بازیگر نقش رحمت به همراه پدر و مادرش را می بینم که در حال خوش و بش کردن با دور بری هایش است. دفتر این دوره از جشنواره در کرج هم بسته شده و مردم کم کم سالن سینما را ترک می کنند در میان شلوغی برخی دیالوگ های شهرندان کرجی جالب توجه است. پسری جوان به بغل دستی اش می گوید «چقدر خوب شد این دوره جشنواره کرج بود اگر تهران بودیم و این ساعت فیلم تمام می شد احتمال ساعت چهار صبح به کرج می رسیدیم و با هم شروع به خندیدن می کنند.» بانوی میانسالی که به همراه همسر و دو فرزندش در حال خروج از سالن هستند، رو به همسر خود می گوید «تجربه خوبی بود خدا کند سال آینده هم فیلم های جشنواره در کرج اکران شود.» هوای بیرون سرد است و زمین یخ زده در چشم بر هم زدنی مردم از محل سینما دور می شوند و پرونده سی و چهارمین دوره از فیلم فجر در کرج بسته می شود در راه بازگشت، به تلخی ها و شیرینی های جشنواره فکر می کنم به خوشحالی مردمی که برای اولین بار بی نیاز از پایتخت نظاره گر فیلم های فجر شدند و با خود فکر می کنم آیا سال دیگر فرش قرمز زیر پای شهروندان کرجی پهن می شود و آیا مسئولان فرهنگی استان سی و پنجمین جشنواره فجر را همزمان با پایتخت برگزار می کنند.
منبع مهر