خبرنگارانی که قلم شهادت را برایشان مشق کرد
سپیدارآنلاین: گروه شهری
سپیدار آنلاین: خبرنگاران شهید پیوندی عمیق با لحظه های زمان دارند، زمانی که قلم به پاس اعتقاد پاکشان راه سعاد و کمال را مشق راهشان کرد.
شهدای رزمایش عاشقان ولایت
قلم و چند برگه و دوربینی برای ثبت لحظه های " رزمایش عاشقان ولایت " توشه راهشان شد، راهی که در نهایت به آسمان رسید. آری آسمان واسطه شد تا مسافران هواپیمای ترابری ارتش ایران به درجه رفیع شهادت نائل آیند. هفت سال از ماجرای عروج ملکوتی خبرنگارانی که به قصدپوشش خبری رزمایش " عاشقان ولایت " با هواپیمای ترابری C-130 هرکولس عازم بندرعباس بودند می گذرد. رزمایشی که به قلم هیچکدام از خبرنگاران اعزامی ماندگار نشد. خبرنگاران رفته بودند تا لحظه های رزمایش را ثبت کنند و تا می توانند از اقتدار ایران اسلامی بنویسند. رزمایش بزرگ " عاشقان ولایت " برگزار شد بی خبرنگاران پرواز C-130 و بسیاری دیگر رسالت قلم زنان شهید را عهده دار شدند. همه به یاد داریم هنگامی که اخبار شبانگاهی حادثه سقوط هواپیمای C-130 در منطقه ای مسکونی تهران را اعلام کرد. حادثه ای که دل ها را غمگین و متاثر کرد. داستان وقوع حادثه بدین شکل بود، قرار بر این بود هواپیما عده ای از خبرنگاران و افسران ارتشی را برای تهیه گزارش و رسیدگی به امور دیگر به بندرعباس و پس از آن به چابهار منتقل نماید. این هواپیما، یک فروند هواپیمای C-130 هرکولس متعلق به نیروی هوایی ارتش بود. ساعت هفت صبح روز سه شنبه، پانزدهم 1384 تمامی خبرنگاران و افسران ارتشی در فرودگاه مهر آباد حاضر شدند. اما در آن ساعت، هواپیما به دلیل نقص فنی جزئی، آماده پرواز نبود و ساعت نهایی پرواز 13:30 اعلام شد. هشت دقیقه از پرواز گذشت که هواپیما درخواست فرود اجباری کرد. C-130 از فاصله 25 کیلومتری فرودگاه مهرآبادبه سوی باند فرودگاه تغییر مسیر داد اما در فاصله بسیار کمی از فرودگاه، یعنی فاصله ناچیز 1500 متری، ناگهان هواپیمایی با چرخهای باز بر فراز شهرک توحید، و حوالی میدان آذری قرار گرفت و عدم تعادل در چرخش ملخ موتورها و ناپایداری بال ها، نهایتاً هواپیما را در فضای خالی بین ساختمان های میدان آذری فرود اضطراری انجام داد. با اصابت بال راست هواپیما به یکی از ساختمان ها، هواپیما با شدت هرچه تمام تر دچار انفجار مهیب شد که به گفته شاهدان عینی، شدت انفجار به حدی بوده که حتی یک تکه 1 متری نیز از هواپیما باقی نماند. سرنوشت چه زیبا برای قلم زنان عروج و عزمت به دیار باقی را رقم زد، عزمتی ارزشی و به شایستگی مفهوم عمیق " شهادت" .
یادی از راوی " روایت فتح " سید شهیدان اهل قلم
با شروع انقلاب تمام نوشتههای فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعارش را سوزاند و تصمیم گرفت دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسد. تصمیم گرفت قلمش هرگز از " خود " برایش ننویسد، خواست "خود" را از میان بردار تا هرچه هست خدا باشد... " روایت فتح " را با نام شهید عرصه قلم، شهید مرتضی آوینی می شناسیم. روایتی از لحظه های عرفانی روزها و شب های عملیات، روایتی از همه آنهایی که ساده و بيتكلف و صميمي، بر خاک مقدس ایثار و گذشت بوسه زدند. قلم برایش مفهوم فرزانگی داشت و ایثار. ذهنش از دلش می گفت و دلش از اعتقاداتش و قلم همه را بی واسطه بر ورق هایی از جنس معرفت به تحریر در می آورد. قلمش از سادگی و خلوص می نوشت از عظمت آزادگی. نوشته هایش پر بود از نسیم خوش وصال. سید شهیدان اهل قلم، شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در رشتهای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت.
شهید آوینی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال 1362، هم زمان با مشارکت در جبههها و تهیهی فیلمهای مستند دربارهی جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامهی "اعتصام" ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد این مقالات طیف وسیعی از موضوعات سیاسی، حکمی، اعتقادی و عبادی را در بر میگرفت او طی یک مجموعه مقاله دربارهی "مبانی حاکمیت سیاسی در اسلام" آرا و اندیشههای رایج در مود دموکراسی، رای اکثریت، آزادی عقیده و برابری و مساوات را در نسبت با تفکر سیاسی ماخوذ از وحی و نهجالبلاغه و آرای سیاسی حضرت امام(ره) مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد. مقالاتی نیز در تبیین حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ربط و نسبت با حکومت الهی حضرت رسول(ص) در مدینه و خلافت امیرمؤمنان(ع) نوشت و اتصال انقلاب اسلامی را با نهضت انبیا علیهمالسلم و جایگاه آن با جنگهای صدر اسلام و قیام عاشوا و وجوه تمایز آن از جنگهایی که به خصوص در قرون اخیر واقع شدهاند و نیز برکات ظاهری و غیبی جنگ و ویژگی رزمآوران و بسیجیان، در زمرهی مطالبی بود که در "اعتصام" منتشر شد. در مضامین اعتقادی و عبادی نیز تحقیق و تفکر میکرد و حاصل کار خویش را به صورت مقالاتی چون "اشک، چشمهی تکامل". "تحقیقی در معنی صلوات" و "حج، تمثیل سلوک جمعی بشر" به چاپ میسپرد. در کنار نگارش این قبیل مقالات، مجموعه مقالاتی نیز با عنوان کلی "تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب" برای ماهنامهی "جهاد"، ارگان جهاد سازندگی، نوشت "بهشت زمینی"، "میمون برهنه!"، "تمدن اسراف و تبذیر"، "دیکتاتوری اقتصاد"، "از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی"، "نظام آموزش و آرمان توسعه یافتگی"، "ترقی یا تکامل؟" و... از جمله مقالات آن مجموعه است. این مقالات بعد از شهادت او با عنوان "توسه و مبانی تمدن غرب" به چاپ رسید این دوره از کار نویسندگی شهید تا سال 1365 ادامه یافت. مقارن با همین سالها شهید آوینی علاوه برکارگردانی و مونتاژ مجموعهی "روایت فتح" نگارش متن آن را بر عهده داشت که بعدها قالب کتابی گرفت با عنوان "گنجینهی آسمانی". او در ماه محرم سال 1366 نگارش کتاب "فتح خون" (روایت محرم" را آغاز کرد و نه فصل از فصول دهگانهی آن را نوشت. اما در حالی که کار تحقیق در مورد وقایع روز عاشورا و شهادت بنیهاشم را انجام داده و نگارش فصل آخر را آغاز کرده بود به دلایلی کار را ناتمام گذاشت. اواخر سال ۱۳۷۰ موسسه فرهنگی روایت فتح به دستور مقام معظم رهبری تأسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهٔ دفاع مقدس بپردازد آوینی و بقیهٔ گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال، کار تهیهٔ شش برنامه از مجموعهٔ ده قسمتی شهری در آسمان را به پایان رساندند و مقدمات تهیهٔ مجموعههای دیگری را دربارهٔ آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیتهای مطبوعاتی او نیز ادامه داشت. آوینی روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به فیض شهادت نائل شد.
هفدهم مرداد یادگاری از شهید محمود صارمی
قلم عظمتی دارد به بلندای ایمان و باوری به بزرگی اراده. قلم هر آنچه را که دورن توست می نویسد، هر آنچه که از باورهایت نشات می گیرد را بی پرده با کاغذ می گوید. قلم وعده گاه هر آنچه خوب است می شود اگر کاغذ های بی ادعا را به حق پر کند. قلم عظمتی دیگری دارد به بزرگی و شکوه شهادت. قلم تو را با خود تا بی نهایت می برد اگر اعتقادت به صاحب کلام حق " ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه نويسند " باشد. قلم که به نیکی قلم زند، شکوه و جلال را به قلم زن هدیه می کند، همانطور که به محمود صارمی شهادت را هدیه کرد... حرف از قلمی است که در آخرین لحظه های بودن محمود صارمی می گفت، لحظه ای که قلم به رنگ خون نوشت: " اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند، خبر فوری، مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می شوند به من بگویید که چه وظیفه ای...." و این آخرین پیام و مکالمه شهید محمود صارمی با خبرگزاری جمهوری اسلامی ( ایرنا) در تهران بود، که به حق وظیفه خود را ادا کرد. زنده یاد محمود صارمی در سال 1347 در روستای چهاربره از توابع استان لرستان، شهرستان بروجرود متولد شد. پیشه پدرش کشاورزی بود. شهید صارمی دوره ابتدایی را در همان روستا به اتمام رسانید و با عشق و علاقه برای ادامه تحصیل راهی شهرستان بروجرد و در خانه خواهرش ساكن شد. وی دوره راهنمائی و دبیرستان را در این شهرستان به پایان رساند و همزمان مشغول به یادگیری رشته رزمی كاراته نیز شد و تا گرفتن كمربند مشكی در این رشته پیش رفت. پس از پایان تحصیل در دوره متوسطه و پذیرفته شدن در كنكور سراسری برای تحصیل در مقطع كارشناسی رشته " جغرافیای انسانی" به تهران آمد. پس از گذراندن چند ترم از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و مدت 17 ماه را در آنجا گذرانده و مجدداً به دانشگاه بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت.
محمود صارمی در سال 1370 همكاری خود را با خبرگزاری جمهوری اسلامی آغاز نمود و یکسال بعد نیز ازدواج کرد که ثمره این ازدواج پسری بنام سینا شد. در همین زمان نیز مشغول تحصیل در رشته جغرافیای انسانی مقطع كارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی گردید. صارمي در ۲۶ ديماه سال 75 به عنوان مسوول نمايندگي خبرگزاري جمهوري اسلامي راهي كابل افغانستان شد، زماني كه اين كشور درگير جنگهاي داخلي بود. به خوبي ميدانست در اين سرزمين آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتي شهادت وجود دارد اما بر حسب وظيفه، رسالت و تكليف اين راه را انتخاب كرد. او رفت تا با ايمان و قلمش وضعيت بحراني كشور مصيبت زده افغانستان و مظلوميت مردم ستمديده، زجر كشيده و بيدفاع مزار شريف و جنايت گروه ضد بشري طالبان را به گوش جهانيان برساند. شهيد صارمي حدود ۲۰روز قبل از سقوط مزار شريف و به اسارت درآمدن و شهادت در افغانستان دچار بيماري آپانديس شد و در محيطي كاملا غير بهداشتي با فقدان امكانات بدون وجود نور كافي و برق تحت عمل جراحي قرار گرفت. بعد از گذشت دو روز از اين جراحي به ايران اعزام شد و با وجود اينكه دروه نقاهت خود را در تهران می گذراند، پس از به اوج رسيدن جنگ افغانستان بر حسب تكليف از طريق سازمان ايرنا و با توجه به احساس مسووليت شرعي و حرفهاي كار خبرنگاري و رسالتي كه بر دوش داشت مجددا در تاریخ چهاردهم مرداد ۷۷ به كشور افغانستان و محل كارش مزارشريف اعزام شد. محمود صارمی تنها سه روز پس از بازگشت به افغانستان میهمان دنیای خاکی بود. آری صارمی روز هفدهم مرداد ماه وقتی آخرین خبر خود را که سقوط مزار شريف و به خاك و خون كشيدن، قتل عام زنان ، مردان و كودكان بيگناه بود را به ايران و سراسر جهان مخابره نمود و بعد از آن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
منبع: پایگاه خبری مدیریت شهری کرج