زندگی نامه شهید حسین افشار اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
شهید حسین افشار در سال 1343 در خانوادهای مومن و مستضعف در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. چندی بعد همراه خانواده اش به كرج نقل مكان كردند. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس عارف و محمد غزالی چهارصد دستگاه گذراند...
زندگی نامه این شهید بزرگوار به شرح ذیل است: شهید حسین افشار در سال 1343 در خانوادهای مومن و مستضعف در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. چندی بعد همراه خانواده اش به كرج نقل مكان كردند. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس عارف و محمد غزالی چهارصد دستگاه گذراند. وی از اوایل کودکی همواره غرق تفكرات معنوی و ذاتی و فردی استثنایی در میان اقوام و بستگانش بود. او در بطن فقر به دنیا آمده بود از تضاد بین طبقه فقیر و غنی رنج میبرد. وی در آموختن مسایل و احكام شرعی بسیار دقت می كرد و از این كه فرهنگ اسلامی در زیر بمباران و هجوم وحشیانه تبلیغات مسموم زهرآگین امپریالیسم جهانی رو به فراموشی میرفت و اسلام در غربت تنهایی مانده بود رنج می برد و منتظر جرقه ای بود تا خود شر راه شود و بر پیكر خصم زبون افتد. با آوای اولین زمزمه انقلاب در گوشه و كنار كشور همراه دیگر برادران مسلمان در راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم منحوس پهلوی تا سرنگونی و پیروزی 22 بهمن نقش فعالی داشت. فعالیت شبانهروزی و عمق روح ایثارگرانه اش سایه افكنده بود ناچار درس را رها كرد و در كارخانه جهان چیت كرج مشغول به كار شد. وی معتقد بود تنها عبادت به درگاه خداوند و اجرای احكام قرآن به انسان ارامش می بخشد. تهاجم ارزشهای اصیل انقلاب گهربار اسلام علیه فرهنگ فاسد شرق و غرب آنچنان توفنده و خروشان بود كه خصم زبون تاب تحمل نیاورد و از انجام توطئههایی كه از جنگ مسلحانه در گنبد كردستان، كودتا، ترور، انفجار، و دخالت مستقیم نظامی در طبس و ... ناكام ماند این بار تصمیم گرفتند تا جنگی تمام عیار با مساعدت كفر و نفاق ارتجاع منطقه و صدام در راس این عوامل با 12 لشگر زرهی و پیاده سرتا سر مرزهای جنوبی و غربی میهن اسلامیمان را مورد تجاوز قرار دادند. این دیگر برای وارثان ابراهیم، پیروان حسین و یاوران روحالله جای تامل نبود. خیل عظیم حزبالله عاشقانه به سوی مرزهای كشور هجوم بردند و درس مقاومت، جوانمردی و شهادتطلبی را برای تمامی فرزندان انقلاب و آیندگان دادند. شهید حسین افشار از جمله راهیان نور بود كه در اولین روزهای جنگ عازم جبهههای غربی شد و مدت سه ماه در ارتفاعات سربه فلك كشیده كردستان به نبرد بادشمنان اسلام پرداخت. او پس از 5 روز مرخصی كه برای دیدار خانواده اش به كرج آمده بود بالافاصله عازم جبهه خونرنگ جنوب شد وی كه تازه طعم شیرین و حلاوت دیدار با مولای خویش را چشیده بود همچون دیگر كبوتران سینهسرخ سبكبال برای رسیدن به وصال معبود خود پر و بال میزد و به دنبال حیات جاودانه كه همان شهادت بود بیتابی میكرد. عملیات غرورآفرین فتح المبین این انتظار را به پایان رسانید و او در كنارهزاران سلحظور اسلام نبردی سخت را با بعثیان عفلقی آغاز كردند و درسی فراموش ناشدنی به آنها دادند. اودر سپیده دم سحرگاه 30 فروردین ماه سال 61 به فیض عظمای دیدار اهلبیت عصمت و طهارت در بهشت جاودانه نائل شد. روحش شاد و یادش گرامی.