زندگی نامه شهید صفر علی تک زارع اعزامی از کرج به جنگ تحمیلی
سپیدارآنلاین: گروه یادداشت
شهید صفر علی تک زارع فرزند حاتم در روز نهم مرداد ماه سال 1335 در منطقه ساوجبلاغ متولد شد. دوران کودکی را که سپری کرد اورا در دبستان محل زندگیش ثبت نام کردند و تحصیلات خود را اغاز کرد...
زندگی نامه این شهید بزرگوار به شرح ذیل می باشد: شهید صفر علی تک زارع فرزند حاتم در روز نهم مرداد ماه سال 1335 در منطقه ساوجبلاغ متولد شد. دوران کودکی را که سپری کرد او را در دبستان محل زندگیش ثبت نام کردند و تحصیلات خود را اغاز کرد. در دبستان از شاگردان خوب و ارام بود و با موفقیت این مقطع راب ه پایان برد در دوران کودکی دست تقدی مادر خوبش را از او گرفت و بدین ترتیب غمی سنگین بر دل کوچک وی تاثیر کرد اما به همت بلند و عزمی راسخ تمامی مشکلات روحی، عاطفی و رفاهی را پشت سر گذاشت و همچون کوهی استوار ایستاد و دررزمگاه زندگی پیروز و سربلند قد کشید و سرافراز وارد مرحله جوانی شد. وی موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی گردید و سپس بعنوان اموزگار در شهر نظر اباد و رستاهای اطراف ان به تدریس و تعلیم دانش پرداخت و با مهر بسیار کودکان مدرسه را در اغوش گرم خویش پرورش داد. جوانی بود موفق و محجوب و معلمی دلسوز وظیفه شناس و محبوب که در اجتماع اطراف خویش همراه منبع خیری سرشار و بی دریغ بوددر سال 1356 به خدمت سربازی اعزام شده بود که به فرمان امام خمینی (ر ه ) ترک خدمت کرد تا سهمی در براندازی رژیم ستمگر شاه داشته باشد پس از ان پیمان مقدس ازداوج منعقد کرد و با همسری برگزیده و شایسته زندگی مشترکی اغاز نمود ثمره این ازداوج یک دختر دردانه بود که امروز از وط به یادگار باقیست. در کشاکش انقلاب اسلامی وی نیز به حد توان در پیشبرداهداف عالی اسلام در کشور شرکت در مبارزات مردمی ایفای نقش نمود پس از پیروزی انقلاب و وقوع جنگ تحمیل نیز به عنوان سرباز احتیاط به ارتش معرفی گردید وبه منظور انجام وظیفه مقدس سربازی راهی جبهه های نبرد شد و در لشگر 77 مشهد به جنوب کشور اعزام شد. در زمان اموزگاری وی بود که همانا سنگر تعلیم و تربیت سنگر عشق بود که او سنگر جهاد را به ان ترجیح داد. پس از مبارزات مردانه و ایثار بسیار در روز چهارم اذر ماه سال 1359 در اغازین روزهای دفاع مقدس در منطقه ماهشهر در اثر درگیری با مزدوران عراقی جان به جان افرین تقدیم نمود . مزارش در بهشت رضای شهر نظراباد مقدم زائرین را گرامی میدارد .
یکی از خاطرات شهید صفرعلی تک زارع:
این خاطره مربوط میشود به یکی از روزهای آبان ماه 1357 روز دوشنبه ساعت دوازده ظهر که بعد از تعطیل کردن کلاس درس به خانه آمد بعد از خوردن ناهار و کمی استراحت حدودساعت سه بعد از ظهر بود که من و ایشان با موتور هوندا عازم تهران شدیم او مثل همیشه کیف و دوربین عکاسیش همراهش بود وقتی به تهران رسیدیم. مرا به علت بیماری به نزد پزشکی در امیر آباد جنوبی برد و قرار شد که من همان جا منتظرش بمانم در حدود نیم ساعت بعد بود که برگشت بعد از نزدیک شدن به من کیفش را به دستم داد و کیف آنقدر سنگین شده بو که مرا متعجب کرد و از او سوال کردم که چرا کیف آنقدر سنگین است و او در جوابم گفت که داخل کیف پر از اعلامیه است و من نیز داروها و یکسری لباس که همراهم بود بر روی اعلامیه ها قرار دادم تا آ نها را مخفی کنم و بعد از آن محل خارج شدیم و به سوی میدان آزادی رفتیم. ما در میدان آزادی با یکسری از ماموران دولتی روبرو شدیم یکی از مامورها با عصبانیت پرسید که در این وقت روز داخل شهر چه میکنید و از کجا میآئید و به کجا میروید و برای چه از خانه بیرون آمده اید او در جوابشان گفت که ما به نزد پزشکی در امیر آباد آمده ایم و در راه بازگشت به سوی خانه مان در ساوجبلاغ هستیم یکی از مامورها به کیف اشاره کرد و من در کیف را باز کردم و آنها با دیدن داروها و چند تیکه لباس و چند دوربین عکاسی مطمئن شدند و ما را رها کردند و ما به سوی شهرستان ساوجبلاغ برگشتیم.
وصیت نامه شهید
همیشه حجابتان را حفظ کنید و با حجاب کامل خویش مشت محکمی به دهان دشمنان بزنید و همیشه ناموس خود را حفظ کنید چون که این همه شهید انقلاب به خاطر ناموس و شرف از دست رفته اند و کاری بکنید که بیگانگان جرات نداشته باشند. به شما کاری بکنند و به پدر و مادرش میگفت برای من هیچ وقت گریه نکنید و وقتی هم که گریه میکنید بگویید برای امام حسین و یارانش گریه کنید ما هم همان انتخاب را کرده ایم و همیشه آرزویش را داشتیم و هیچ مرگی بالاتر از شهادت نیست.